امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
- اولین پیام پزشکیان خطاب به مردم پس از اعلام نتایج انتخابات: این تازه آغاز همراهی ماست / مسیر دشوار پیشرو جز با همراهی، همدلی و اعتماد شما هموار نخواهد شد / سوگند میخورم که در این راه تنهایتان نخواهم گذاشت؛ تنهایم نگذارید
- «مسعود پزشکیان» نهمین رییسِ جمهور ایران شد
- تحلیلی کوتاه از بازی همستر کومبات
- نسبت ما و انتخابات
- رابطهی عشق و نفرت نسبت به قدرت غالب
پهلوان نه قهرمان
زمستان و تابستان کاپشن زرد رنگی با یک جفت چکمه لاستیکی به پا داشت و از نظر عقلی کمی میلنگید. هوا سرد و همهجا یخبندان بود. شیخ روزی که یک تغار ماست روی سرش داشت و به دکان میبرد از این همهمه و نگاه به صحنه پایش لیز خورد و افتاد. تغار ماست با کف به پیادهرو افتاد و علاوه برخودش سر و صورت حاج یدالله که جلو مغازهاش ایستاده بود، ماستمالی شد و ازچهرهی خود بیخبر بودند و جماعت را نگاه میکردند. شیخ روزی که سرمایهی آن روزش برباد رفته بود، دقایقی نشست و دستهایش را به هم گره زده و مات و مبهوت مردم را نگاه میکرد. باری اشک در گونههایم برای تختی ماسیده بود. به خانه رفتم آنجا هم سکوت بود و بیقراری پدر و برادر بزرگم که عاشقانه تختی را دوست داشتند. و مرگش هنوز به باور نرسیده بود. هیچکس نمیدانست که تختی خودکشی کردهاست و تاکنون علت این کار در هالهای از ابهام ماندهاست و کنکاش هم به نظر من کار درستی نیست به دلایلی. رستم لطیفی قهرمان بوکس آن دوران که با تختی حشر و نشری داشت و لُرزبان است تعریف کرد در چهارراه ولیعصر برای زلزلهزدگان بویین زهرا چادری پهن کرده بود. حضور مردم در آن روز تاریخی در اذهان ثبت شد. لطیفی گفت کارگر گچکاری مشتی پول در دستش بود و به زبان ترکی فریاد میزد (تختی کیمده) مردم او را نزد تختی بردند و گفت آقا تختی این مزد امروزم است آن را بگیر. صورت تختی مثل شاتوت شده بود و کارگر را غرق بوسه کرد. آن روز محبوبیت جهان پهلوان در صحنههایی که خلق شد، در یادها ماند. کسانی بودند که از تختی مدال بیشتری کسب کردند اما زود فراموش شدند.
آلیاژ تختی معجون دیگری بود؛ او برای شادمانی مردم کشتی میگرفت نه برای نام و نان. داستان زمینهای اهدایی به سه قهرمان المپیک حماسهای بود که فقط از عهدهی تختی برمیآمد. وقتی که سه قهرمان برای تحویل زمینهای اهدایی به گرگان رفتند، میبایست از صاحبان زمینها خلع ید شده و بعد در اختیار قهرمانان گذاشته شود. در پاسگاه سه زارع رنجور با غصهای که چهرهشان را درهم کشیده بود در پاسگاه حاضر شدند و آن دو وقتی که میبینند تختی مردد است کارشان را انجام دادند و به تهران رفتند اما تختی که سر به زیر داشت عاقبت بلند شد و گفت این نان از گلوی من فرو نمیرود و برگشت اما آن دهقان فلکزده قصد داشت به پای تختی بیفتد که اجازهی این کار را به او نداد.
نمونههای دیگر در خصوص جهان پهلوان بیشمار است و همه آگاهند. هرسال یاد او در اذهان زنده میشود تا مادر گیتی چه قرنی تختی دیگری به مردم هدیه دهد.
ببخشا سخن گر درازا کشید
که مهرت عنان از کفم واکشید
درودم تورا باد و بدرود هم
یکی مانده بشنو تو از بیش و کم
که مردی نه در تندی تیشه است
که در پاکی جان و اندیشه است. (سیاوش کسرایی)
جهان پهلوان تختی، , حسین خداکرمی، , کشتی، , مرگ تختی، , هفته نامه منطقهای سیمره،
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.