امروز : پنج شنبه, ۱۴ تیر , ۱۴۰۳ - 28 ذو الحجة 1445
ویران شود آنخانه که یکپیر ندارد!
![](https://avayeseymare.ir/wp-content/themes/news-islamic/img/none.png)
نوشه- ر: جشن ولادت پیامبر گرامی اسلام(ص) و امام جعفر صادق(ع) در سرای سالمندان صدیق خرمآباد برگزار شد.عصر روز یکشنبه (۴ آذرماه ۹۷) جشن ولادت پیامبر گرامی اسلام(ص) و امام جعفر صادق(ع) با حضور سالمندان، نویسندگان، خبرنگاران و نیکوکاران در سرای سالمندان صدیق خرمآباد برگزار شد.در این جشن به یادماندنی که با مجریگری خانم رشیدی […]
نوشه- ر: جشن ولادت پیامبر گرامی اسلام(ص) و امام جعفر صادق(ع) در سرای سالمندان صدیق خرمآباد برگزار شد.
عصر روز یکشنبه (۴ آذرماه ۹۷) جشن ولادت پیامبر گرامی اسلام(ص) و امام جعفر صادق(ع) با حضور سالمندان، نویسندگان، خبرنگاران و نیکوکاران در سرای سالمندان صدیق خرمآباد برگزار شد.
در این جشن به یادماندنی که با مجریگری خانم رشیدی و آقای اعتباری برگزار شد، مرادحسین پاپی پژوهشگر تبارشناسی در بارهی ارزش و اهمیت پیران و سالمندان سخنرانی کرد. وی همچنین اشعاری به زبان لری و فارسی خواند که با استقبال حاضران روبهرو شد.
اجرای موسیقی محلی لری با صدای علی احمدی فرزند زندهیاد مجید احمدی از پیشکسوتان موسیقی لری، از بخشهای جذاب و خاطرهانگیز این روز به یاد ماندنی بود.
**
امروز از طریق یکی از دستاندرکاران موسسهی خیریهی صدیق برای شرکت در جشن ولادت پیامبر گرامی اسلام به سرای سالمندان صدیق دعوت شدم. روز تعطیل را به جای آن که در کنار خانواده باشم ترجیح دادم با سالمندان ارجمندی که در حقیقت آینهی آیندهی ما هستند، داشته باشم و در جشن آنها شرکت کنم.
مجری برنامه آقای اعتباری با شور و حرارت خاصی برنامه را گرم کرده بود. دو قفس در دو گوشهی سالن که دو پرنده درون آنها محبوس شدهبودند و آکواریومی با تعدادی ماهی قشنگ نگاهم را جلب کرد. شاید حال و روز پرندگان گرفتار قفس و ماهیان درون قفسی دیگر به نام آکواریوم خود بیانگر حال و روز زنان و مردانی بود گرفتار در سرای سالمندان! البته این بدان معنا نیست که سرای سالمندان زندان است و قفس؛ بل جایی است آرام و با امکانات کافی برای سالمندان عزیز که بقیهی عمر خویش را باید در آنجا سپری کنند. امروز روزی دیگر و خاطرهانگیز بود برای من و سالمندان ساکن سرای صدیق؛ برای من از این رو درسآموز و خاطرهانگیز بود که آیندهی خود را در چهرهی این پیران سرد و گرم روزگار چشیده میدیدم وبر عمر تلف شده غبطه میخوردم اما برای سالمندان از این رو جالب بود که لختی از تنهایی به درآمدند و زمان کشتند تا زمانی دیگر!
در ادامه مجری برنامه (آقای اعتباری) از سالمندی که نابینا بود دعوت کرد تا آواز بخواند و این پیر روشنضمیر از بن جان چنان آوازی سر داد که همهی حاضران را بر سر ذوق آورد. اما صدایش غمی با خود همراه داشت که اشک را بر پلکهایمان جاری کرد. « دوسه کم دوسی گرت عزیزم…» انسان همواره غمی با خود دارد گویی از اصل خویش دور افتاده است:
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود/ آدم آورد در این دیر خراب آبادم
در ادامه دو سالمند دیگر با کمانچه- این یار دیرین لرها در سوگ و سور-همراه و هنباز شدند و پایکوفتند و سرمست شدند و دمی از خود بیخود. گویی در جوش جبروت جوانی سیر میکردند؛ پیری را از یاد برده بودند، دستها را در هوا میچرخاندند و پاها را بر زمین میکوفتند. و حاضران دست زنان تشویق میکردند. زنان پیرسال نیز به یاد جوانیهایشان کِل میکشیدند کِلی کشدار که با سوزی عجیب عجین بود. گویی این زنان و مردان که جوانان دیروز بودند خاطرات دیروز خود را امروز مرور میکردند.
به قول شاعر:
پیری چه شکستی است که تعمیر ندارد
ویران شود آن خانه که یک پیر ندارد
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.