توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Sunday, 7 July , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
شناسه خبر : 14550
  پرینتخانه » فرهنگی, یادداشت تاریخ انتشار : ۱۲ شهریور ۱۴۰۱ - ۱۱:۲۱ | | ارسال توسط :

نگاهی به مجموعه شعر«ایون در سریانه‌ها» از سریا داودی‌حموله

نگاهی به مجموعه شعر«ایون در سریانه‌ها» از سریا داودی‌حموله
ایون یکی از رساله‌های افلاطون است، یکی از مفسران و راویانی که شعر یونان قدیم را تفسیر و روایت می‌کرد.
کافی است به بسامدِ واژگان شعرهای ایون در سریانه‌ها توجه کنیم، شاعری با نگاه درونگرا لحظات و انات شکارشده‌ی خویش را به تصویرمی‌کشد تا به یک خودبسندگی و خودکفایی معنایی برسد.
واژگان سایه، باد، پرنده، ابر، پیراهن، یاد، رؤیا، خواب، حروف، پرواز، هوا، ومرگ کافی ست تا به ذهنیت انتزاعی وتجرید‌های تعمیم‌یافته و گاه فضای اثیری و سوررئالیستی، شاعر پی ببریم که ادراکات و احساسات خویش را به نمایش می‌گذارد.
سریای شاعر، گاه با گزاره‌هایی خبری، ما را متوجه می‌کند به یک اتفاق در راه:
دشنه‌ای در ابر
ماه را می‌سوزاند
باران همیشه باران نیست
باید درخواب علف‌ها
خبری باشد
نکند بادها را
به اجباری برده‌اند
 شاعر در سریانه‌های جدیدترش «ایون» گویی به زبان ومعناهای تازه‌تری دست یافته است و زبان شاعرانه‌ی گذشته را که جهات نقد سنت‌های اجدادی و جغرافیای تبارینه بود، رها کرده و شگردی فلسفی و شهری را ارائه می‌دهد:
مردگان به پشت خوابیده‌اند
 زندگان به پهلو
 زمین اگر جای امنی بود
 با خوردن دیازپام
ازسایه‌اش نمی‌افتاد
سُریا در شعری از مردگان می‌گوید و با آن‌ها هم‌ذات‌پنداری کرده‌است.
شاملو در جایی گفته بود: مردگان این سال، زیباترین زندگان بودند…
شاملو با مردگان همراه می‌شود زیرا آن‌ها در زمان حیات خویش جان‌فشانی کرده بودند و مرگشان شهادت‌گونه بود. گو این‌که سریا در شعرش درمرگی از پیش آگاه، مستحیل می‌شود و مرگ آگاهی خویش را دراین اندیشه‌ی شاملو می‌گواراند:
چه فرق می‌کند/ برمی‌گردی یا نه/ قبرمن پراز رؤیاهای توست…
شاعر در سطری از مرگ می‌گوید و این‌که او با مرگ زیباتر می‌شود، در سطوری که شاعر مرگ را تحقیرکرده. او در هراس از مرگ و عشق به زندگی، نیروی شاعرانگی را در تمام اضلاع کلمات پنهان می‌کند.
در این لحظات شاعر، هاله‌ای از نوری عرفانی را بر شعر خویش می‌افکند:
آن‌چه از تاریکی بیرون می‌آید
شهادت دروغ نمی‌دهد
نام ام را نپرسید
وقتی دور ماندم ازسایه‌اش
مرگ که بباید
دوباره زیبا می‌شوم
من در ضلع هر کلمه‌ای پنهانم
روی حواس حوا راه می‌روم
تا بنفش جاودانه بچرخد

سریا داودی- شاعر، نویسنده و پژوهش‌گر

 سریا داودی در سطوری از شعر خویش، مجذوب بیان شاعرانه‌ی خویش می‌شود و همان خودخواهی ضروری و«من باشکوه» شاعرانه‌اش را به رخ می‌کشد. همان خودخواهی ضروری که داستایوفسکی، بر آن تاکید کرد.
در سطری می‌سراید:
من در ضلع هر کلمه‌ای پنهانم
روی حواس حوا / راه می‌روم
تا بنفش جاودانه بچرخد
شاعر از اسطوره‌ی آدم و حوا پلی می‌سازد تا آن بنفش جاودانه را که شاعر زن در خیال دارد در شعرش بیافریند. از خصوصیت
شعرسریا، در سریانه‌های«ایون» اعطای صفت‌های شگفت و غیر‌متعارف به اشیا و پدیده‌هاست که معناهای وصف شده را در شکل پارادوکس به چالش می‌کشاند:
قبر من پر از رویاهاست
دشنه‌ای در ابر ماه ‌را می‌سوزاند
**
مردگان به پشت خوابیده‌اند
پرنده‌ای که سیاه سرفه گرفته
ترس‌های خنجر، گرگ‌های پیرهن
یک‌شنبه‌های هفت ضلعی …
 ترکیب‌های اضافی و تسلسل اضافات حالتی دوجانبه دارند که از طرفی زبان را از سرعت می‌گیرد اما از سویی فشردگی در معناها به‌وجود می‌آورند. ساختارهای ترکیبی مثل: خواب علف‌ها، پر از حروف نام پرنده، دیوارسیمانی، شعاع ماه، ترس‌‌های‌ خنجر، ضلع کلمه، حواس‌حوا.
این واژگان سطرگونه ترکیب‌های تصویری هستند و یا مملو از پارادوکس‌هایی پر از استعاره و گاه حس‌آمیزی‌هایی شاعرانه‌اند که ممکن است برای مخاطب حالتی از تعقید و ایهام را موجب شود:
گرگ‌‌های پیراهنت را
به‌یاد بیاور
و دست‌هایی که
از آستین ببرون می‌زنند
بی‌خبر از پای مصنوعی اسخریوطی
مرگ از دنیا رفت
یا در شعری دیگر می‌سراید:
دستم به سایه‌های زرد
نمی‌رسد
حرفی به نخی می‌بندم
تا بادها تکرارم نکنند
کفش‌ها پر از تاریکی ست
*هرگونه برداشت و تلخیص از مطالب این تارنما بدون ذکر منبع ممنوع است و پیگرد قانونی دارد.
نویسنده : لهراسب زنگنه | سرچشمه : سیمره635(29 امرداد1401)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.