توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Sunday, 7 July , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
شناسه خبر : 13376
  پرینتخانه » پیشنهاد سردبیر, فرهنگی, یادداشت تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱۴۰۱ - ۸:۲۹ | | ارسال توسط :

نِق زدن یا نقد کردن؟

نِق زدن یا نقد کردن؟
1- در این نوشته، روی سخنم با کسانی است که دائم برای اعتراضات نسخه می‌پیچند. در تب و تاب هستند. ادوارد سعید در کتاب نقش روشن‌فکر، روشن‌فکران را به دو گروه تقسیم می‌کند: روشن‌فکرانی که نِق می‌زنند و روشن‌فکرانی که نقد می‌کنند. 
روشن‌فکرانِ نِق‌زن اهل تفکر، مطالعه و عمق نیستند، به معنای واقعی کلمه حرف مفت می‌زنند، فقط به فکر ویرانی و تخریب هستند و برای بعد از ویرانی، برنامه ندارند.
روشن‌فکرانی که نقد می‌کنند، حداقل هفته‌ای یک کتاب جدید می‌خوانند، اهل اندیشه و پرسش هستند، منصفانه و آگاهانه شرایط را بررسی می‌کنند و برای آبادانیِ پس از ویرانی هم برنامه دارند.
شفیعی کدکنی هم در کتاب با چراغ و آینه، شبیه همین تقسیم‌بندی را دارد. روشن‌فکرانِ نمی‌خواهم و روشن‌فکرانِ چه می‌خواهم. نمی‌خواهم‌ها همان نق‌زن‌ها هستند و چه می‌خواهم‌ها همان نقد کننده‌ها.
۲- سخن حکیمانه‌ای در مورد انقلاب ۵۷ هست که نمی‌دانم از کیست: این‌که در انقلاب ۵۷، مردم می‌دانستند چه نمی‌خواهند(همان نِق زن‌ها)، اما نمی‌دانستند چه می‌خواهند(همان نقد کننده‌ها). انقلابی‌های ما برای ساختنِ پس از ویرانی، برنامه نداشتند و موفق نشدند.
ابراهیم یزدی در کتاب خاطراتش می‌گوید: ما با شخص شاه مخالف بودیم و موفق شدیم، اما با سیستم و شرایطی که شاه تولید می‌کند، مبارزه نکردیم. این اعتراف به همان نکته‌ی اول است که عاملان اصلی انقلاب هم روشن‌فکر نمی‌خواهم بودند نه روشن‌فکر چه می‌خواهم.
سروش در کتاب ادب قدرت، ادب عدالت سخن عمیقی دارد. این‌که یک استبداد ذهنی داریم و یک استبداد سیاسی(عینی). استبداد ذهنی که هر فرد گرفتار آن است؛ تولید کننده‌ی استبداد سیاسی است. برای رهایی، باید اول استبداد ذهنی را درمان کرد. درمانِ این مرضِ مهلکِ ذهنی، زمان می‌برد، زحمت می‌خواهد. مطالعه می‌خواهد. جهان غرب، چهار قرن زحمت کشید. آن هم با متفکرانی چون کانت، لاک، منتسکیو و … .
۳- در شرایط امروز ایران، به دلیل فراگیری رسانه‌های مجازی و مطالبِ کوتاه و سطحیِ تلگرامی و واتساپی و اینستاگرامی که مورد استفاده کاربران قرار می‌گیرد، مخاطبان خود را آگاه و اهل اندیشه می‌پندارند؛ اما به نظر می‌رسد این آگاهی از جنس آگاهی برای نِق زدن است و مناسبِ چه نمی‌خواهم. همه دم از انقلاب دوباره می‌زنند. می‌دانند چه نمی‌خواهند، اهل ویرانی هستند، اما نمی‌دانند چه می‌خواهند. برای آبادانیِ پس از ویرانی برنامه ندارند.
برای آبادانی باید سیستم شکل بگیرد. باید در عین حفظ فردیّت، سازمان به‌وجود آید. ما جامعه‌ای اتمیزه هستیم. هر کسی فقط به فکر سود و زیان خود است. اندیشه‌ی داشتن کشوری که برای همه است، هنوز در جان ما رسوخ نکرده. ما هنوز نمی‌دانیم و نمی‌توانیم با مخالف خود گفت‌و‌گو کنیم. همه به فکر حذف و انتقام از مخالف و مقابل خود هستیم. برای عبور از این فضا، نه مطالب تلگرامی و واتساپی که کتاب و مقاله لازم است. اهلِ فکرِ واقعی لازم است. باید زمان بگذرد. باید پخته شویم. ما هنوز خام هستیم. اگر نمی‌خواهیم نسل‌های بعدی ما را زیرِ آوارِ فحش‌های خود دفن کنند( هم‌چنانی که ما بچه‌های دهه‌های ۶۰ و ۷۰ با نسل‌های پیشین خود چنین می‌کنیم!!) باید بیش‌تر زحمتِ فکری بکشیم. به قول ویلیام فاکنر، باید عرق‌ریزیِ روحی داشته باشیم.
*دانشجویی دکترای ادبیات عرفانی
نویسنده : مرتضا ادیب* | سرچشمه : سیمره625(7 خردادماه 1401)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.