توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Sunday, 7 July , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
شناسه خبر : 9919
  پرینتخانه » اجتماعی, پیشنهاد سردبیر, یادداشت تاریخ انتشار : ۲۵ شهریور ۱۴۰۰ - ۱۰:۲۷ | | ارسال توسط :

نوش و نیش «زنبوری»

نوش و نیش «زنبوری»
در دنیایِ مخلوقات هر وجود و خَلقی از ناحیه خالق دارای کارکرد هست و این کارکردها (چه مثبت و چه منفی) بر مبنای علم و حکمت خداوندگار دارای پیام می‌باشند پیامی که در مناسباتِ زندگی جمعی معنادار است.

اگر بپذیریم که بخش زیادی از درک و دانستن‌ها از طریق ارتباطات و فهم درست «اضداد» (اشیا به ضدّ است جمله…/ مولوی) صورت می‌گیرد آن‌گاه پذیرش وجود و غیرقابل انکارِ کلکسیونِ متنوع و متفاوت موجودات و از جمله «انسان‌ها» برای ما آسان‌تر خواهد بود، البته این به معنای تایید جنبه‌های منفی کارکرد برخی فعل‌ها و اعمال مخلوقات نیست تا زمینه‌ی توجیه تکرار آن‌ها برای دیگران فراهم شود. در زمینه‌ی اخلاقیات توجه به فهم «اضداد» تا حدودی همانند فهم و دریافت تضاد میان انواع از یک جنس در جهان زیست می‌باشد.
تضاد خلقت انواع در جهان زیست با وجود بعد منفی اما ذیل حکمت خالق برای ما آدمیان قطعا فوایدی دارند؛ مثلاً در میان حشرات و انواع آن(زنبورها: زنبور عسل و زنبور سرخ و زردِ شکارچی، که در ظاهر یک نوعش مفید است و دیگری مضر!، اما این قضاوت، صورت برداشت‌های عمومی در تشخیص ضرر و فایده‌مندی‌هاست در حالی‌که نزد اهل خبره و حشرات شناسان؛ همان‌گونه‌ای که به ظاهر قضاوتِ ما- «مضراست»- نقش خاصی در از بین بردن «… تخم‌ها و نوزادان حشرات مضر به گل، گیاه و کشاورزی …) ایفا می‌کنند.
مولانا در حوزه‌ی اخلاقیات و کردارها «اضداد» را در مفهومِ شناخت اشیا از طریق ضد آ‌ن‌ها (تعرف الاشیا باضدادها) به خوبی و با آوردن مصداقِ رفتاری بیان نموده‌است:
تا نباشد راست کی باشد دروغ آ
ن دروغ از راست می‏گیرد فروغ‏
بر امید راست کژ را می‏خرند
زهر در قندی رود آن گه خورند
گر نباشد گندم محبوب نوش
چه برد گندم‏نمای جو فروش
مراد از بیان جملات فوق این است که در مناسبات اجتماعی میان آدمیان و از طریق تشبیه برخی سکنات و حالت روحی- رفتاری آنان به دیگر مخلوقات و در این متن- زنبورها- می‌توان نوعی دسته‌بندی (با لحاظ معیار فایده‌مندی و اضرار به غیر) را از خودمان ارائه بدهیم. شکی نیست که با وجودِ وصف خوبی‌های این گَل سرسبد هستی یعنی انسان؛ اما نمی‌توان پررنگ شدن الهام «فجورها» بر قلب و روحِ رفتار او به‌خاطر یادگیری کژرفتاری‌ها و اصرار بر انجام آن‌ها را انکارکرد، رفتارهایی که سرایت آن‌ها در جامعه و همه‌گیری آن تبدیل به یک «مسئله اجتماعی» می‌شوند و اخلاقیات ادعا شده را در یک جامعه مبتنی بر«الگوهای رفتار دینی» با چالش مواجه می‌کنند به‌طوری که در اثر عادی گشتن این سوء‌رفتارها و فراگیر شدن آن، هم نظام ارزشی و هم سلسله‌ی نظام الگوه‌ها را بهم می‌ریزند هرچند که فایده‌مندی حضور برخی آدمیان هنجارشکنِ مضر در فهم قدر و درک ارزشمندی آدم‌های سودمند نیز در جای خود فراموش نمی‌شود.
همان‌طور که زنبور عسل در نزد ما صرفاً «فایده‌مند» هست و بی‌آن‌که مضرات آن را بُلد کنیم (مثلاً نیش دردناکش) آن را دارای کارکرد مثبت در تولید یک ماده غذاییِ قوی (عسل) می دانیم؛ برخی آدمیان نیز همین‌طور هستند، به‌رغم ضعف‌ها اما نقاط مثبت فراوانِ در زندگی اجتماعیشان ما را مجذوب خود می‌کنند چرا که در زندگی هم برای خود و هم برای دیگران سودمند هستند.
از طرفی شناخت این تیپ آدم‌ها از طریق همان اصل فهم «اضداد» به راحتی صورت می‌پذیرد (توجه به کارکرد رفتار آدمیان مضر) به همان نسبتی که درک ارزشمندی احیانا بیش‌تر یا کم‌ترِ روز، سرما، بیماری، بلندقدی، اسارت و …. با کمک حس و دریافتِ شب، گرما، سلامتی، کوتاه قدی، آزادی و .. صورت می‌پذیرد. تیپ دیگر آدمیان به زنبورِ شکارچی زرد و سرخ تشبیه می‌شوند. در بیان و درک بزرگ‌ترین ویژگیِ منفی این حشره کافی است با مدد اصل «اضداد(مقایسه زنبور عسل و این زنبور) و با نگاه کردن به نحوه‌ی خورد و خوراک زنبور شکارچی، مضرات آن را درک کنییم(باید یادآوری کنم که این حشره بر مبنای اصل حکمت خالق، در کل خلقتش در نفع‌رسانی به حیات طبیعی، اقتصادی و کشاورزی بشر اثبات شده است). یکی طبیعتش تولید عسل و گرده افشانی است و دیگری نفع‌طلبی همراه با نیش زدن است!. زنبور شکارچی، شکار می‌کند و از نامش پیداست.

این حشره دچار یک توهم هم است، هرجا که در جست‌وجوی طعمه (غذا و آب) و روی معشوقه‌ی خود که فرود می‌آید، مدام دستگاه تمام اتوماتیک نیش زنِ مستور در قسمت زردی بدنش به کار می‌افتد و همزمان با لذت بردن سعی می‌کند «درد» بر جای بگذارد، یعنی نوشش همراه با نیش مستمر است؛ نیش مبتنی بر دفع دشمن فرضی… جهت نوش آب وقتی که روی جای نمناک (یک تکه سنگ، یک حوضچه سیمانیِ مرطوب و …) می‌نشیند، نیشش در زدن‌های مکرر به‌کار می‌افتد. برخی از ما آدمیان هم همین‌طور هستیم، « نوش» در وجود ما همراه با «نیش» است انگار تا نیش نزنیم نوش ما کامل‌تر و لذت بخش‌تر نمی‌شود، برای نوش قدرت نیش تهمت روا می‌داریم، برای نوش صندلی نیش دروغ در وعده‌ها تزریق می‌کنیم، برای نوش شهرت نیشِ ریا و نفاق تجویز می‌نماییم، برای نوش انتفاع نفس نیش تملق می‌زنیم که این شیوه نوش‌ها و نیش‌ها بر خلاف انسانیت و متضاد با فرهنگ ادعاییِ ماست، فرهنگی که در قول و فعل بر عمل به ارزش‌هایی مثبت چون نفع‌رسانی به غیر و بدون منت گذاشتن، امانت داری، حسن ظن، احترام به دیگران، عاقبت بخیری را برای دیگران خواستن و… تاکید ویژه دارد. آدم‌های سالم مانند زنبورعسل خیررسان جامعه را به هرطریق معقولی از وجود خود بهره‌مند می‌سازد و هرگز سر در لاک خویش نمی‌نماید و به‌خاطر«نوشِ» خود «نیش» نمی‌زند چرا که این صفتِ صرف نفع‌طلبی همراه با ضرررسانی به‌غیر را از آن آدمیانی می‌داند که دارایی آنان مسلکِ نوشِ نیشی زنبورِ متوهمِ همیشه دشمن بینِ زرد و قرمزِ شکارچی است، این آدمیان مفید به حال جامعه هرگز غرور ندارند، چرا که از غرور، نیشی ترواش می‌نماید که حاصلش نمایش بدی‌هاست، دقیقا نمایش «زدن‌های مکر» برای بقای خود ولو آن‌که دیگران بمیرند، ولو آن‌که دیگران را با تهمت بدنام کنند، ولو آن‌که دیگران را به اقوالی کریه در میان افکارعمومی «بد» جلوه دهند، همه‌ی این‌ها در راستای یک خودخواهی محض است که در شکل ظلم و نفاق بر پیکره‌ی آمال پاک یک جامعه خدشه وارد می‌کنند، درصورتی‌که آدمیان اهل زایشِ خوبی نمایش ندارند و با نیایشی از دل و وجود در مسیر خیررسانی به آحاد مردم قدم نیک بر می‌دارند، این تیب از آدمیان زنبورعسلی اگر هم در جایی خشم بگیرند، خشمشان طبیعی است یعنی حد متعادلی از خشم که نشانِ یک وجود سالم به معنایِ روان‌شناسی روح و تن می‌باشد.
هرگز خوبی‌هایی را که کرده‌اند به نمایشی نمی‌فروشند و هرگز طعنه‌ها و زخم زبان اهل منفعتِ زنبورشکارچی را به روی خود نمی‌آورند و بدی‌هایی که از این جماعت می‌بیینند، آن‌ها را الماس‌‌تر می‌کند بدون آن‌که مایوس شوند. آن‌جا که خداوند در قرآن نشانه‌های آدمیانِ زنبور عسلیِ مبرا از غرور را این‌گونه معرفی می‌مفرماید:
(۲۳حدید/آیه لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ)
شاید یک معنای این آیه این باشد که سرچشمه همه‌ی «نوش‌های نیشی» خودخواهی‌ها و غرور آدمیان نوش‌گراست!.
به هرصورت حضور آدمیانِ گرفتار به «نوش و نیشِ زنبوری» در«‌نمایش‌ها»!! در هر جامعه‌ای ولو آن‌که ممکن است به ارزش‌ها و الگوها آسیب برسانند اما برای شناخت و قدردانی از آدمیانِ «نیایشی» طبق اصل حکت و اصل اضداد خود دارای فلسفه‌س کارکردی هستند: منفی‌ها برای اثبات وجود مثبت‌ها، یعنی با در ک و دریافت درستِ واقعیت حضور دردناک و غیرقابل اجتناب این تیب آدمیان، مسئله تاحدودی شیرین جلوه می‌نماید! که خوبان یک‌رنگ موثر برای جامعه چقدرکمیابند و کمیابی همیشه ارج و قرب دارد، برخلاف آدمیان نمایشی که حضور نوشی همراه با نیشیشان همواره عادت گشته است!.
رنج و غم را حق پی آن آفرید
تا بدین ضد خوش‌دلی آید پدید (مولوی)

نویسنده : حمزه فیضی‌پور | سرچشمه : سیمره‌ی 591 (15 شهریور 1400)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.