Sunday, 7 July , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
آخرین اخبار »
- اولین پیام پزشکیان خطاب به مردم پس از اعلام نتایج انتخابات: این تازه آغاز همراهی ماست / مسیر دشوار پیشرو جز با همراهی، همدلی و اعتماد شما هموار نخواهد شد / سوگند میخورم که در این راه تنهایتان نخواهم گذاشت؛ تنهایم نگذارید
- «مسعود پزشکیان» نهمین رییسِ جمهور ایران شد
- تحلیلی کوتاه از بازی همستر کومبات
- نسبت ما و انتخابات
- رابطهی عشق و نفرت نسبت به قدرت غالب
شناسه خبر : 12215
پرینتخانه » تاریخی, لرستان پژوهی, یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱۴۰۰ - ۸:۲۵ | | ارسال توسط : مدیر سیمره
نقد و بررسی کتاب سفرنامهی مقصود جهان تالیف محمود میرزاقاجار تصحیح و تعلیقات: سیدیدالله ستوده- محمد محمدیاصل(بخش ششم)
در نوبت پیشین با نقد دیدگاههای تمامیتخواهی و زیادهطلبی در تحریف و واژگونه نشان دادن حقایق و واقعیتهای تاریخی، مطالبی پیرامون جایگاه اولیه و اصلی بزرگ ایل کلهر به مدد متن آثار مربوطه بازگفته شد. بهرغم ماهیت وجودی تعریف قوم که از نیای واحد بهرهمند هستند، الزامی در بین نبوده تا جمعیتهای طوایف ایلات دارای نیای واحد باشند به صورت مثال، در لرستان، ایل بزرگِ درکوند و در کرمانشاهان- بزرگ- ایل کلهر، ایل سنجابی و ... . بر این اساس به نحوی که پیشتر هم گفته شد،
طیفهایی از لرستان پشتکوه از گذشتههای دور زیر چتر کلیت واحد کلهر قرار گرفته و لذا این مورد، بدان معنا نیست که کلیت کلهر را برابر آنچه در زیرنویس یک صفحهی ۱۷۴ کتاب سفرنامهی مقصود جهان، کتاب مورد بررسی بخوانیم: «کلهر نام یکی از طوایف کهن لرستان فیلی است» و لذا عنوان کردن چنین موردی از جانب هرکس باشد، ریشه در افراط و تعصب دارد، چراکه یکی از ایلات بزرگ کُرد، در عرصهی ایران پهناور، بزرگ ایل کلهر است که اسرار بقا و دوام آن در هالهای زیبا از افسانه، اسطوره و تاریخ قرار دارد:
سواری که نامش کلاهور بود
به گردی و مردانگی زور بود(شاهنامه)
بزرگ ایل کلهر که پیوندی از خانوارها، تیرهها، طایفهها و خاندانهای گوناگون دارد، گاه چنان به هم نزدیک و گاه چنان از هم دور افتاده که نه تنها ریشه و پیوندی تباری نداشته گفتیم حتا فاقد نیای واحدی نیز بودهاند. این بزرگ ایل در تاریخ کشور ایران و در پانصد سال گذشته با توجه به تعدد تیرهها و طوایف کثرت جمعیت گسترهی ارضی وسیع و وسعت زیستبوم در بین عشایر غرب ایران و در کردستان جنوبی ممتاز و شاخص به صورت کلی واجد اوصافی است که در شرفنامه آمدهاست. و اما در ظهور و قوام دولتِ صفویان، چون دیگر ایلات کشور دارای هیچگونه واحد سازمانی و اداری ایلی نبوده، اما از سال یکهزار هجریقمری که مبدا حرکت تاریخی کُرد به خراسان در عهد سلطنت شاهعباس اول صفوی است، سازمان ایلی ایلات با پیشبینی مرتبهی ایلخان- ایلبیگ و … صورت میگیرد. محتملاً عنوان کردن سابقهی ایلی کلهر بر اساس متن رسالهی خطی کلبعلیخان میرآخور زنگنه، از همین مورد نشئت گرفته باشد، اما باز هم میدانیم: بنا به آنچه واسیلی نیکیتین نوشته است:«کلهرها از قرنها پیش در منتهیالیه جنوبی کردستان ایران و در طرفهای بین مرز و کرمانشاه [کرمانشاهان] ساکن بودهاند.»۱ در سفری علمی، هنری که سالها پیش به استان سلیمانیه از توابع اقلیم کردستان شمالی دست داد، مطلع شدیم نماینده مردم خانقین در پارلمان کشور عراق و نه پارلمان اقلیم، آقای دکتر باجلانی به اتفاق برادر ایشان که فرماندار خانقین بود، قصد دیدار دارند. در معارفه، آقای دکتر باجلانی خود را کلهر شناساند اما فرماندار با دعوت سفر به خانقین ناچار به محل ماموریت خود بازگشته بودند. پدر برادران بزرگوار باجلانی از روسای عشیرهی باجلان، کلهر و بعضاً زنگنه و … در خانقین و بعقوبه بوده و به همین مناسبت دکتر باجلانی به واسطهی شایستگی خود و رای عشایری به عنوان نمایندهی پارلمان عراق برگزیده شده بود. با ابراز خوشوقتی از دیدار آقای دکتر باجلانی در پاسخ معرفی ایشان که فرموده بودند: من هم مثل شما کلهر هستم. عرض کردم نه من کلهر هستم و نه شما. اصل ما از طایفهی مستقل کُردان شیخوند کرمانشاهان است و تبار ایرانی کردلک دارم و زبانم هم لکی است که گویش مادریم میباشد و اما شما هم لک و باجلان هستید که تبار لک کرد دارید و کلهر نیستید. در میان حیرت و تعجب که چگونه است با این اوصاف، سخن ما در رسانهها، جراید و… . حول ممیزهها و صفات مطلوب کلهرها، چرخش دارد، عرض کردم سخن، بیان کلام حق است نه تعصب و ادامه دادم باجلانها با خاستگاه اصلی تبار لک در سطح کشور پراکنش داشته، از جمله کرمانشاهان، لرستان، شمال، قزوین و … و… و بزرگانی از آنان مدتها حکومت مناطقی از زهاب، حلوان، درنه، درتنگ و حتا قلعه زنجیر را با عنوان دولتی درنه بیگی به عهده داشتهاند و اما عمدهی پراکندگی باجلانها بعد از تخریب شهر معروفِ آنان یعنی شهر باجلانها در زهاب و در سلطنت علیمرادخان زند صورت گرفته است که به شهرهایی از بینالنهرین چون بعقوبه، خانقین، کلار، چمچمال و … و … مهاجرت کردند و افزون بر این کردهای فیلی و بعضاً لرهای فیلی و یا اصولاً (فیلی)[نام خانوادگی] که نشان از عشایر کلهر، زنگنه، احمدوند، سنجابی، گوران و … و… و عشایر پشتکوه داشتند که در آثار تاریخی ثبت هست، عشایر پشتکوه لرستان به چه واسطه در بغداد و شهرهای بینالنهرین یا عراق امروزین حضور دارند ملاحظه نشد خود را ساکن در قلمرو فرهنگی، جغرافیایی لرستان در مناطقی از لرستان عراق تصور کنند. شگفت این که گویش لرهای فیلی ساکن در شهرهای عراق جدای از گویشوری کردی شاخهی دوم زبان کردی یعنی شاخهی باختری جنوبی و یا جنوبی با زیرساخت (سُوران) عمدتاً گویشور گویش مردم ایلام که همان کردی بیجاری است، میباشند و یا به زبان عربی تکلم میکنند.
در زیرنویس ۲ صفحهی ۱۲۹ آمده است: «۳- اسماعیلخان فرزند کلبعلیخان فرزند اسماعیلخان والی است …. » همچنین از بند و صفحهی مذکور میخوانیم: «خواهرشان[یعنی خواهر اسماعیل و برادران] همسر ایلدرممیرزا(پسر فتحعلیشاه) بود و ….» و بگذریم از این که عبدالکریم قاسم رییسجمهور عراق را نیز از نسل این خانواده نوشته، در حالی که دهها پیوند تباری دیگر هم از مردم کرد برای عبدالکریم قاسم جعل شده و در خور حوصلهی این مبحث نیست اما پیرامون دو لغزش محرز در بند۲- زیرنویس صفحهی ۱۲۹- الف، اسماعیلخان را فرزند کلبعلیخان، دانستن- ب- ایلدرممیرزا را پسر فتحعلیشاه خواندن، به ارائهی توضیحاتی مبادرت میشود. البته اندکی تعمق در شناخت نسب اسماعیلخان فیلی از جانب محمودمیرزاقاجار و همچنین اندکی تعمق در مطالعهی شناخت اینکه اسماعیل فرزند چه کسی بودهاست، چه از جانب روانشاد علامهی معجزی در مطلب به نقل از آن شادروان ذکر شده و نیز از طرف نویسندگان گرانمایهای که گویی همین مورد را از روی دست یکدیگر نوشتهاند و متاسفانه با ذکر نام پدر اسماعیلخان از جمله کلبعلیخان، شاهوردیخان، حسینخان دوم، شاهوردیخان کور، کلاف سردرگمی را به وجود آوردهاند، آن اندک تعمق در مطالعهی مطلب صحیح تاریخی به این کشاکشهای علمی پایان میبخشیدند، اما نشده است و لذا این دور و تسلسل شناخت درست و باطل همچنان در آثار تالیفی و یا تصحیحی نویسندگان و مصححان باتوجه به این روند سیر رو به جلوی خود را تداوم خواهد بخشید، چنان که جناب آقای دکتر ساسان والیزاده، در میانهی پیچهای کلاف سردرگم مورد بحث در بند ده زیرنویس صفحهی ۱۷۰- کتاب سفرنامهی مقصودجهان به پیروی از نوشته محمودمیرزا قاجار و بدون اندکی تعمق در مطالعه، مطلب ناصحیح را تایید و خود به آن تأسی جسته و کلبعلیخان را هم در زمان دولتشاه به مدت چهارسال والی لرستان دانسته و این کلاف به صورت طناب چه نویسندگانی را که به عمق چاه لغزش تاریخی نغلتانده.
![](https://seymare.com/wp-content/uploads/2022/03/آرامگاه-نوروز-احمدعلي،-ناحيه-بالاگريوه-منطقه-پاپي،-بخش-چمسنگر-300x216.jpg)
آرامگاه نوروز احمدعلي، ناحيه بالاگريوه منطقه پاپي، بخش چمسنگر
در هر حال از کتاب تحفهالعالم و ذیل التحفهی میرعبداللطیفخان شوشتری صفحهی ۱۷۳ که خود به دیدار اسماعیلخان عزلتگزین غار کوهها[رفته]، میخوانیم:« روانهی لرستان فیلی شدم، اسمعیلخان بن حسینخان را که از اعلام زادگان صفویه و از امرای نادرشاهی بود، در آنجا دیدم که در گنجی عزلت گزیده …. » پس اسماعیلخان پسر حسینخان بوده است. دکتر روحالله بهرامی هم در کتاب سلسله والیان لرستان صفحهی ۸۶- ذیل مطلب اسماعیلخانبن حسینخان نوشته است: «فرزند حسینخان و برادر شاهوردیخان و علیمردانخان والی بود اسماعیلخان فرزند کوچکتر حسینخان دوم … .» در کتاب مجموعه آرای سرزمین پشتکوه ایلام صفحهی۱۴۳، اسماعیلخان فرزند شاهوردیخان و کلبعلیخان فرزند اسماعیلخان ثبت شدهاست. البته کلبعلیخان فرزند اسماعیلخان صحیح و اما اسماعیلخان فرزند شاهوردیخان ناصحیح است. در تماس با عنصر مردمی دوستداشتنی ایوب علوی فرزند مرحوم یداللهخان اشرفالملک پسر غلامرضاخان والی، امیرجنگ تایید کردند، کلبعلیخان پسر اسماعیلخان و اسماعیلخان پسر حسینخان بوده است. در کتاب تاریخ سیاسی- اجتماعی کُردهای فیلی در عصر والیان پشتکوه، اسماعیلخان برادر علیمردانخان پسر شاهوردیخان آمده که ناصحیح است. حزین لاهیجی در سفرنامهی خود، اسماعیلخان را فرزند حسینخان دانسته. درکتاب تاریخ سرزمین ایلام- صفحهی ۲۰۶- اسماعیلخان فرزند شاهوردیخان کور آمده است. و با پوزش از اطالهی کلام، از ذکر دیگر موارد اجتناب میشود. اما درست قضیه همان اسماعیلخان فرزند حسینخان است.۲ از حسین و شاهوردی و منوچهر و حسین شد علیمردان لر کلب امام مشرقین.
اما لغزش دوم در بند ۲ زیرنویس صفحهی ۱۲۹ کتاب سفرنامهی مقصودجهان کتاب مورد بررسی واقعاً جای تعجب و تاسف دارد، چرا بدون مطالعه و تدقیق در مطالب و مباحث تاریخی، نمونههایی مشاهده میشود که درستی واقعیتهای تاریخی آنها برای پژوهندگان به قول و اصطلاح معروف اظهرمنالشمس است. چرا باید ایلدرممیرزا، پسر عباسمیرزا، برادر خانلر میرزای احتشامالدوله حاکم جبار و خونریز را پسر فتحعلیشاه نوشت. از صفحهی۳۳۴ کتاب جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان فرهیختهی آگاه روانشاد، علیمحمد ساکی میخوانیم: «۲- احتشامالدوله خانلرمیرزا در سال ۱۲۶۵ به حکومت لرستان و بروجرد منصوب و از طرف وی ایلدرممیرزا به لرستان آمد. ایلدرممیرزا، فرزند عباسمیرزا نایبالسلطنه و برادر محمدشاه قاجار بوده است، وی مردی خونخوار بود و عطش شدید به کشتن بیگناهان داشت….»
در پاراگراف دوم صفحهی ۱۳۵ به نقل از مطالب سفرنامهی مقصودجهان به قلم محمودمیرزاقاجار میخوانیم: «بقعهای است در این دشت[دشت و یا جلگهی سیمره] از بقاع مشهور، این ملک به نام فلکالدین، گویند یکی از نوباوگان سلاطین روم است…» در زیرنویس ۳ این صفحه و در توضیح بیشتر از جانب کوشندگان گرامی میخوانیم: «۳- در منتهیالیه شمالی دشت سیمره آرامگاهی به نام فلکالدین در منطقهی نمر شهرستان بدره، وجود دارد، ممکن است، مقصود نویسنده، این آرامگاه بوده است.»
پیرامون موضوعیت بقعه و یا آرامگاه منسوب به نام فلکالدین که اینک اثری از آن وجود ندارد، دکتر ساسان والیزاده مصحح کتاب سفرنامهی مقصود جهان در زیرنویس ۵ و مکمل آن زیرنویس صفحهی ۱۷۳ با بررسی بیشتر مطالبی را منعکس که در نقد و بررسی کتاب مذکور توسط این قلم مراتبی در نشریهی وزین سیمره ارائه شده است که میخوانیم: « به نحوی که نویسنده ناشناس کتاب جغرافیای لرستان پیشکوه و پشتکوه در سال ۱۳۰۰ هـ.ق سفری به لرستان و جلگهی سیمره و دیداری از بقعه داشته، نوشته است«بقعهای در وسط جلگهی سیمره است، موسوم به فلکالدین مجهولالنسب است، صفحهی ۵۸» قابل عرض اینکه بنای مورد بحث یک چهارتاقی بوده است در قبرستان موصوف به قبرستان(فلکین) در گویش محل و فلکالدین در کتابت که میدانیم فلکالدین یکی از شعب طایفهی کولیوند سلسله که در زیستبوم خاوه و یا دلفان استقرار داشته و مرادف با کرمعلی حضور سیاسی، تاریخی و طایفهای دارند و لذا بخشهایی از مردم و جمعیتهای کثیر شعبهی فلکالدین از گذشتههای دور در مناطق گرمسیری خود در سیمره که خالصهی دولتی بوده مستقر و اینک نیز مردمانی از کولیوندها، به عنوان کولیوندهای سیمره یا شهرستان درهشهر در روستاهای شهرستان، مرکز شهرستان، روستاهای حواشی رود سیمره حضور ملموس و قوی داشته و قبرستانهای مربوطهی خود را دارند، از جمله قبرستان قدیمی فلکین یا فلکالدین با چهارتاقی موصوف که مولف جغرافیای لرستان آن را منسوب به یکی از بزرگان لرستان[از بزرگان فلکالدین کولیوند] دانسته است.۳ اما اینک در زیرنویس ۳ صفحهی ۱۳۵ بخوانیم: «۳- در منتهیالیه شمالی دشت سیمره، آرامگاهی به نام فلکالدین، در منطقهی نمر شهرستان بدره وجود دارد، ممکن است مقصود نویسندهی این آرامگاه بوده است.» منطقهي نمر؟! شهرستان بدره، چه ارتباطی به جلگهی سیمره دارد و لذا این مطلب میتواند یادآور همان گفتهای باشد که: خصن و خصین، دختران مغاویهاند.
در زیرنویس یک صفحهی ۱۳۷ ذیل مبحث ملاقات با حسینعلیخان ایروانی، میخوانیم: «۱- به گمان بسیار حسینعلی خان ایروانی، همان شخصی است که در نوشتههای تاریخی دورههای قاجار به حسینخان قاجار قزوینی و حسینخان سردار ایروانی، نامبردار است گمان دیگر آن است که امر مهمی که او را از تهران به لرستان کشانده، میانجیگری میان محمودمیرزا و محمدتقی میرزا حسامالسلطنه بوده باشد، زیرا مهمترین مسئله حکومتی لرستان، در سال ۱۲۴۱ و ۱۲۴۲ قمری… اختلاف میان این دو شاهزاده بود.»
تاریخ درست، واقعی و حقیقی، نه با شبههآفرینی و نه با حدس و گمان قابل پذیرش برای ذهن جستوجوگر است، این که بر اساس گمان حسینعلیخان ایروانی را همان کسی بدانیم که در جریان کشاکشها و جدال بین برادران، شاهزادگان موصوف به شاهزادگان عراق حسب سالهای ۱۲۴۱، ۱۲۴۲، و البته ۱۲۴۲ و ۱۲۴۳ هـ.ق به لرستان جهت میانجیگری آمده باشد، چون این گمان مستند به هیچ نوشته، سند و مکتوبی که مورد اشاره و استناد قرار گرفته باشد، بنابراین و با فرض بر اینکه چنین موردی صحت هم داشته است، کتمان و عدم ارائه سند، مسئولیت عدم صحت موضوع را متوجه مصحح گرامی کرده و نقص کامل امر تاریخنگاری است، دو دیگر آنکه آن کس که به میانجیگری بین شاهزادگان به لرستان آمدهاست نه در سالهای مذکور بلکه در سال ۱۲۴۶- ۱۲۴۸ هـ.ق و … و نه میانجیگری بین محمودمیرزا و محمدتقیمیرزا، باز هم بلکه بین شاهزادگان محمدحسین میرزا حشمتالدوله و شاهزاده محمدتقیمیرزای حسامالسلطنه، غلامحسینخان سپهدار، پسر یوسفخان گرجی سپهدار بانی شهر اراک است.۴
مطلب مورد بحث در آثار تاریخی دورهی قاجاریه چون ناسخالتواریخ روضهالصفای ناصری، تاریخ نو جهانگیرمیرزا، تاریخ ذوالقرنین و … آمدهاست.
ادامه دارد…
پانویسها:
۱-کرد و کردستان، واسیلی نیکيتین، ترجمهی محمد قاضی، انتشارات نیلوفر، چاپ دوم، ۱۳۶۶، تهران، صفحهی۳۷۳٫
۲-نشریهی سیمره، شماره ۵۸۳، شنبه ۱۲ تیر۱۴۰۰، نقد و بررسی کتاب سفرنامهی مقصودجهان، تصحیح دکتر ساسان والیزاده، بخش دهم، خرمآباد، اردشیر کشاورز.
۳-نشریهی سیمره، شماره ۵۸۰، پنجشنبه ۲۰ خرداد۱۴۰۰، نقد و بررسی کتاب سفرنامهی مقصودجهان، تصحیح دکتر ساسان والیزاده، بخش هشتم، خرمآباد، اردشیر کشاورز.
۴-شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، کتابفروشی زوار، جلد سوم، چاپ چهارم، ۱۳۷۱، تهران، صفحهی۳٫
برچسب ها
اردشیر کشاورز، , سفرنامه مقصودجهان، , سیدیدالله ستوده ، , محمدمحمدیاصل، , محمودمیرزا قاجار. , هفتهنامه منطقهای سیمره،
به اشتراک بگذارید
https://avayeseymare.ir/?p=12215
تعداد دیدگاه : 0
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.