امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
- اولین پیام پزشکیان خطاب به مردم پس از اعلام نتایج انتخابات: این تازه آغاز همراهی ماست / مسیر دشوار پیشرو جز با همراهی، همدلی و اعتماد شما هموار نخواهد شد / سوگند میخورم که در این راه تنهایتان نخواهم گذاشت؛ تنهایم نگذارید
- «مسعود پزشکیان» نهمین رییسِ جمهور ایران شد
- تحلیلی کوتاه از بازی همستر کومبات
- نسبت ما و انتخابات
- رابطهی عشق و نفرت نسبت به قدرت غالب
میرزا رضا خان؛ همزاد رضاشاه در پندار مردم خرّمآباد
این را هم شنیده بودم که نام پدر ایشان «غریب» بوده که ثمرهی ازدواج رضاشاه پیش از به قدرت رسیدن با زنی اهل خرّمآباد است. نام خانوادگی منحصر به فرد «رضا» بدون پسوند و پیشوند و شباهت ظاهری ایشان با رضاشاه این ذهنیت و باور را تقویت کرده بود.
به خاطر میآورم یکی از همشاگردیهایم از مادربزرگش نقل قول میکرد که ایشان در مراسم ازدواج رضاشاه در خرّمآباد به واسطه همسایگی با همسر رضاشاه حضور داشته است. داستانهایی از اینگونه در ذهن نوجوانان آن زمان که خردسالان اواخر سلسلهی پهلوی بودند تا سالخوردگانی که دورهی قاجار را به خوبی به خاطر میآوردند، فراوان بود.
چندی پیش مصمم شدم پاسخی برای این پرسش پیدا کنم که آیا مرحوم غریبِ رضا، پدر برادران رضا، فرزند رضاشاه بودهاست؟! و یا اینکه این قضیه تنها ساختهی باورهای عامیانهای است که در تمام فرهنگها نمونههای مشابهی از آنها وجود دارد؟ به همین دلیل و برای رفع ابهاماتی که در پیشینهی این خانواده محترم وجود داشت، با مساعدت برادر ارجمندم آقای«داوود کرمی» که به حرفهی نویسندگی اهتمام دارد و در زمینههای فرهنگ عامه و نسبشناسی به تحقیق مشغول است، این پژوهش را با جمعآوری اطلاعات موثق و اسناد آغاز کردم. نامبرده با بررسی میدانی، شرح حالی از شکلگیری هویت این خانواده را با قلم آقای «محمدِ رضا» فرزند مرحوم غریب به انضمام چند سند تهیه نموده و در اختیار بنده قرار داد که این اسناد و دستنوشتهها، ملاک ما برای شناخت نحوهي شکلگیری و کشف هویت خانواده «رضا» از یک سدهی پیش شد.
![](https://seymare.com/wp-content/uploads/2021/06/Untitled-2-2-300x149.jpg)
شناسنامهی غریب در دورهی محمدرضاشاه
بر پایه این دادهها به چنین نتایجی دست یافتیم که شخصی به نام «میرزا رضاخان» فرزند «محمدرحیمخان» اهل تهران یک صاحب منصب عالیرتبه بوده که در دوران مشروطه به موجب یک حکم حکومتی در خرّمآباد ماموریت نظامی داشته است. وی مردی سی و چند ساله، بلند قامت، خوش سیما و دارای ابروانی پرپشت و خاکستری رنگ بوده است. میرزا رضاخان، در محلهی «درآقا» (گرداگرد امامزاده زیدبن علی) که هستهی مرکزی شهر قدیم خرّمآباد بوده، در همسایگی شخصی به نام ابراهیم که پیشهاش بنّایی بوده سکونت داشتهاست. نام همسر ابراهیم، بیبی طوطی بوده که این زوج دو دختر به نامهای «رقیه خانم» و «معصومه خانم» داشتهاند. میرزا رضاخان با رقیه خانم ازدواج میکند و پس از گذشت نزدیک به هشت ماه از زندگی مشترکش با رقیه خانم، در حالی که منتظر تولد فرزندش است، با پایان ماموریتاش، حکم انتقال به تهران را دریافت میکند.
از آنجا که شرایط اجتماعی و فرهنگی آن زمان، پذیرای این نبوده است که دختری خانوادهاش را ترک کند و به شهر دیگری برود، تلاش میرزا رضاخان برای متقاعد کردن ابراهیم پدر رقیه خانم و بردن او به تهران به نتیجه نمیرسد و ایشان به ناچار و با ناراحتی تنها به تهران باز میگردد. میرزا رضاخان برای همسرش نشانیاش را در نامهای مینویسد و متذکر میشود که اگر کودک پسر بود نامش را «مهدی» و اگر دختر بود نام او را «فاطمه» بگذارند.
رقیه خانم چند ماه بعد از غیاب همسرش، در برج حَمَل (فروردین) ۱۲۸۷خورشیدی، پسری به دنیا میآورد و بر خلاف توصیهای که به او شده و به سبب غایب بودن پدر نوزاد، نام او را «غریب» میگذارد. غریب بی آنکه سایه پدر بالای سرش باشد، با همت مادر و با همراهی پدربزرگش، بزرگ میشود. در پنج- شش سالگی، پدربزرگش او را به مکتبخانهی «سید علینقی» مکتبدار میفرستد ولی او رغبتی به درس خواندن نشان نمیدهد و شغل میوه فروشی را برای گذران زندگی خود انتخاب میکند.
زمانی که غریب به سن نوجوانی میرسد، پدربزرگش ابراهیم و شوهر خالهاش برای کار به شهرهای جنوبی و کشورهای حوزهی خلیجفارس میروند و مخارج زندگی را برای خانواده از طریق آشنایان میفرستند. اما آنها از این سفر بنا به دلایل نامشخصی بازنمیگردند و سفر بیبازگشتِ ابراهیم و دامادش باعث میشود که بارِ زندگی خانواده به دوش غریب بیفتد. غریب در کنار سختی زندگی، برای امرار معاش خود و خانوادهاش، دچار بحران هویت نیز میشود و از مادر و خالهاش در مورد نام و نشان پدر میپرسد. آنها که نمیخواهند او که تنها نانآور خانهشان است به جستوجوی پدر برود، نامهی میرزا رضاخان که سالها پیش نام و نشان در آن نوشته بود را از بین میبرند.
همزمان با پیدایش حکومت پهلوی در اوایل قرن گذشته، غریب به سن جوانی رسیده بود. در آن زمان در خرّمآباد کسانی که میرزا رضاخان را از نزدیک دیده و به خاطر میآوردند با شنیدن خبر به سلطنت رسیدن رضاشاه، در ذهنشان هویتی جدید از غریب شکل گرفت. این هویت جدید در همزادپنداری رضاشاه و میرزا رضاخان معنا پیدا کرد. نزدیکی سن و سال، اصالت تهرانی، شباهت چهره و نام و پیشهی نظامی این دو نفر از یک سو و همچنین ناپدید شدن میرزا رضاخان از سوی دیگر عواملی بودند که دست به دست هم دادند و این ذهنیت در مردم خرّمآباد به وجود آمد که پادشاه جدید یعنی رضاشاه همان میرزا رضاخان داماد ابراهیم و پدر غریب است؛ مضاف به اینکه از گذشتهی رضاشاه هم اطلاعی نداشتند.
این شایعه، زندگی غریب را تحت شعاع خود قرار داده بود؛ تا جایی که مردم در کوچه و بازار او را با نام فرزند رضاشاه، میشناختند. آقای محمدِ رضا از پدرش خاطرهای نقل میکند که یک ارتشی عالیرتبهی ارتش شاهنشاهی ساکن در خرمآباد که با دربار در ارتباط بود، با شنیدن این خبر که مردم، غریب فرزند میرزا رضاخان را فرزند رضاشاه میپندارند، او را احضار کرده و با خود به تهران به نزد رضاشاه میبرد. رضاشاه وقتی ماجرا را میشنود به او میگوید «تو پهلوی نیستی و قاجار هستی…» و پانصد تومان پول در قالب بخشش شاهانه به او میدهد.
![](https://seymare.com/wp-content/uploads/2021/06/Untitled-1-2-206x250.jpg)
خلاصه ولادت غریب در دورهی رضاشاه
غریب از اینکه مردم او را فرزند پادشاه ایران تصور میکردند، خرسند نبود بلکه این مسئله او را در بحران هویتی عمیقی فرو برد که شاید تا پایان عمر، نتوانست از رنج این بحران رها شود؛ به ویژه اینکه او فردی زحمتکش و خود ساخته بود و نان خود و خانوادهاش را با ریختن عرق جبین تامین میکرد. وی درسال ۱۳۱۱ در سن ۲۴ سالگی با دختری ۲۱ ساله به نام «گل آفتاب» فرزند «منصور» ازدواج کرد. در همین سال برای غریب برگهی خلاصه ولادت صادر شده است (تصویر ۱). ناگفته نماند که نام مادر غریب در برگهی خلاصه ولادت، معصومه ثبت شدهاست نه رقیه. آنها صاحب ده فرزند شدند که بزرگترین آنها کریم، متولد ۱۳۱۲ و جوانترین آنها بتول متولد ۱۳۳۵ است. سه تن از فرزندان ایشان، در جوانی و کودکی فوت شدهاند. شادرودان سعید و زندهیاد احمد در سالهای اخیر بدرود حیات گفتهاند و پنج نفر از فرزندانش در قید حیات هستند. فرزندان غریب هم تلخی بحران هویتی را که پدر درگیر آن بود، تجربه کرده و شاید این تنش تا به امروز در میان بازماندگان این خانواده، همچنان قابل لمس باشد.
در سال ۱۳۴۲ شناسنامهای با اسلوب دورهی محمدرضاشاه برای غریب صادر شدهاست (تصویر ۲) که البته در این شناسنامه نام پدرش میرزارضا ثبت شدهاست؛ در حالی که در برگهی خلاصه ولادت، در سال۱۳۱۱ نام پدر غریب، میرزا رضاخان نوشته شدهاست. زندهیاد غریب در سال ۱۳۵۵ در سن ۶۸ سالگی دار فانی را وداع گفت.
امیدوارم این پژوهش مختصر، پاسخی قانعکننده و گرهگشا برای رفع ابهام در مورد هویت خانوادهي «رضا» در خرّمآباد باشد و شاید به واسطهي این مطلب، روزی هویت میرزارضاخان فرزند رحیمخان هم مشخص شود و در این رهگذر خانوادهي «رضا» بتوانند بستگان خود را پیدا کنند.
*کارشناس ارشد باستان شناسی
خانوده رضا، , خرمآباد، , رضاشاه، , ماندانا کرمی، , میرزارضاخان، , هفته نامه منطقهای سیمره،
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.