توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Friday, 21 June , 2024
امروز : جمعه, ۱ تیر , ۱۴۰۳ - 15 ذو الحجة 1445
شناسه خبر : 23989
  پرینتخانه » اجتماعی, یادداشت تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ - ۲۳:۳۴ | | ارسال توسط :

مطبوعاتی‌ای که دغدغه‌ی فرهنگی داشت

مطبوعاتی‌ای که دغدغه‌ی فرهنگی داشت
چه زیبا سروده فردوسی بزرگ: «به مادرهمه مرگ را زاده‌ایم.»

و چه می‌شد گرهمین سروده‌ی سترگ نهادینه می‌شد؟! یعنی مراقبت و تعدیل می‌کردیم رفتارها را و نگاه‌هایی که بیمارگونه‌اند و سیاهی‌هایی که برازنده‌ی خیلی‌ها نیست. بعد از درگذشت دکه‌دار مطبوعاتی کنار باشگاه۲۲بهمن کیو، جناب فراشی بزرگوار، دیرسالی است که غروب‌ها چندتن ازعلاقه‌مندان به نشریات را کنار دکه‌ی مطبوعاتی نوراللهی(کیو) می‌بینم و اصلاهمین دکه مسبب آشنایی‌مان شد و به رفاقتی صمیمی بدل گشت. خریداران نشریات کم‌اند، این را می‌شود از فروش‌شان برآوردکرد و برگشتی‌های فراوان.
خیلی‌هاکه به این دکه مراجعه می‌کنند دریغ از نیم‌نگاهی به حتا تیتر مطبوعات، گاه روزنامه‌ای که برمی‌داشتم کناردستی‌ام می‌گفت روزنامه می‌خری؟! و نگاهی عاقل اندر سفیه….! جای بحث نبود و نیست که پاسخ برآنان مثنوی هفتادمن است و مگر می‌شود در آن زمانه‌ی اندک، بیان داشت که ناسلامتی رکن چهارم……
و می‌دانم و می‌دانیدکه سرها در گریبان‌اند و…..
فروش دکه‌های مطبوعاتی نه مطبوعه که سیگار است وکیک و نوشابه و شارژ! برآنان حرجی نیست که غیر از این باشد یعنی صِرف مطبوعات که صَرف نمی‌کند و به ترزبان متقدمین بی‌مایه فتیر است.
دکه‌ی نورالهی درگذری پرتردداست، رفقای ارجمندام چون من، غروب‌ها به چه شوقی و خرید روزنامه‌ای و خوش‌وقتی‌ام یعنی هم ‌لامی با نوراللهی وآن لبخندهای شیرینش که مهربود.حرمت می‌نهادمان، هنگامه‌ای که شهرستان بودم و تماس که جناب نوراللهی لطفا نسخه‌ای آگاهی نو یا اندیشه پویا وسیاست‌نامه……
و چه رفتاری شریفانه‌ که چشم راستی تمییز باشد یعنی جلدش مرتب باشد و می‌خندید و می‌گفت اون هم چشم توانگر؛ آدمی کیفور می‌شد، یاد آخراسفند به خیر، ویژنامه‌ها را که پیشخوان بودند، برمی‌داشتم و کناری تورق که کدام‌شان پرملات‌اندیعنی مطالب باب میلم را بردارم.گاه نه به من که خیلی‌ها پیامک ارسال می‌کرد: سیاست‌نامه؟ و این علامت سوال که کنار بگذارم؟ و من باچه شوقی که سپاس و لطفا یک نسخه….
یادش به‌خیر، چه من وچه دیگران می‌گفتیم نوراللهی جان مقاله‌ي هفته پیش هم‌میهن چاپ شده ندارید؟ وچه شکیبانه وقت می‌نهاد، نه دقیقه‌ای که گاه بیست دقیقه تمام برگشتی‌ها را زیرو رو می‌کرد با آن جای کوچک دکه، رضایت‌مندی‌مان راجلب می‌کرد و نیک می‌دانستم که منش است، بگذار مشترها را…..
این‌ها ترجمان نگاه و دغدغه‌ی فرهنگی است و مگرغیر از این می‌شود اسمی نهاد؟ شاید دیگران این‌گونه دغدغه نداشته باشند به مشتریانی که به این مقولات علاقه‌منداند، بعضی‌ها برای دیدن صفحات میانی ترش‌رویی می‌کنند.
جناب آذربانی زنگ می‌زد و می‌گفت لطفاً چهارنسخه اندیشه پویا کنار بگذارید، به دیگران هدیه می‌دهدکه ترویج کند خواندن را، نگاه وگامی ارجمند د راین وانفسا! که دیگران وقعی نمی‌نهند.
نازنین دوست دکه‌دارمان می‌گفت فلانی(آذربانی) اگر نمی‌تواند بیاید تا خودم خدمت ایشان برسانم‌شان و مگر این حرکت را غیر از ارجمندی و ارزش برای علاقه‌مندان به کتاب و نشریه چه می‌توان نامید؟
آن‌جا شده بود پاتوق، جناب شاه‌کرمی امروز می‌گفت غروب و پیاده تا دکه، نشریه‌ای و روی ماه نوراللهی…..
پنج‌شنبه بعد از پیام‌ام که نوشتم نوراللهی رفت چه اندوهگین شد و گفت: چه آدم شریفی بود.
آقامحسن رستمی و غروب‌ها ونشستن کنارش داخل دکه و تورق مطبوعات، یعنی فرض می‌دانست ایشان را و مهربان بود که دکه به آن کوچکی که جای نشستن‌اش کم بود و امروز که می‌گریست گفت نادعلی بزرگواربود، برای پرداخت پول «نه» نمی‌گفت و امروزه مغازه‌دارها به خاطرترس از مالیات پرداخت نمی‌کنند، جالب آن‌جاکه دور و بر دکه چند بانک و خودپردازاست.
استادمحمدکاظم علی‌پور چه زیبا گفتند: «نورالهی بخشی ازخاطرات شما و من و دیگران بود.»
بیست وهشت اردی‌بهشت ماه و خاکسپاری نازنین دوست‌مان نادعلی نوراللهی درآرامگاهی سبزچونخودش دردشت زیبای الشترکه باشکوه آرمید و من و خیلی از مشتاقان به مطبوعات راسوگوارکرد، یادش جاودان باد!

نویسنده : مجتبا توانگر | سرچشمه : سیمره‌ی شماره‌ی 723 (سه‌شنبه 8 خرداد 1403)
برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.