توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Sunday, 7 July , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
شناسه خبر : 9670
  پرینتخانه » اجتماعی, مقاله تاریخ انتشار : ۰۷ شهریور ۱۴۰۰ - ۲۲:۲۳ | | ارسال توسط :

مشروطه در جدال با استبداد

مشروطه در جدال با استبداد
تولستوی، این بزرگ مرد پهنه‌ی انسانیت، سخنی دارد با این مضمون: باید از گفتنی‌هایی گفت که احتمالا بسیاری آن را می‌دانند ولی جرئت ابراز آن را حتا برای خودشان ندارند.1

امروزه حتا در دانشگاه‌ها درس تاریخ را جدی نگرفته و دانشجویان این رشته جز مدرکی توشه‌ای در خود نمی‌اندوزند. حال این کارشناسان تاریخ در دبیرستان‌های این مملکت می‌بایست به شاگردانش تاریخ بیاموزند، اما دریغ:« رهنمایی کی توانی، ای که ره را خود ندانی» تاریخ منحصر به دانش‌آموز و دانشجو نیست. هرکس که در هر لباس و مقامی باشد باید تاریخ را نیز فراگیرد، زیرا از گذشته‌ی خود اگاه بودن به خرد و حتا زندگی خود تغییر ایجاد می‌کند. شوربختانه عدم آشنایی و معرفت از گذشته‌ی خود حاصلش درجا زدن و طی کردن مراحلی است که اجداد ما با تقدیم هزاران شهید به نتایج درخشانی رسیده‌اند که امروز در دسترس ماست اما بدون استفاده لازم.
با این مقدمه‌ی کوتاه به گوشه‌هایی از جنبش مشروطه به‌ویژه در تبریز نگاهی می‌اندازیم.
پس از آن که محمدعلی‌شاه در تهران مجلس را به توپ بست و اساس مشروطه را برچید، دوره ی استبداد صفیر درایران حاکم گردید. ستارخان و باقر خان در رأس جنبش مردم برای احیای مشروطه به پا خاسته و نیروهای وابسته به شاه تبریز را محاصره کردند. ۱۱ ماه مردم در مقابل این محاصره تاب اوردند و به خوردن گوشت حیواناتی که مرده بودند پرداخته اما تسلیم نشدند. بر اثر کمبود غذا و دارو دسته‌ای در تبریز به نام «فوج نجات» به رهبری هواردباسکرویل معلم امریکایی مدرسه‌ی «مموریال» تبریز پس از طراحی نقشه‌ای برای شکستن محاصره ورساندن مایحتاج مردم شب ۱۹ آوریل(۳۰فروردین ۱۲۸۸) با گروه تحت امرش در دقایق اولیه‌ی شکستن محاصره به علت لو رفتن نقشه اولین نفر که باسکرویل بود مورد ضرب گلوله قرار گرفت و در دم جان سپرد. این معلم شریف پس از کشته شدن دوست نزدیکش سیدحسن شریف زاده در روز چهارشنبه ۲۷ رجب ۱۳۳۶ ه.ق توسط دونفر باعث آزردگی و افسردگی باسکرویل شد۲ و همین امر موجب شد که مجدانه به صف مشروطه خواهان بپیوندد ومحبوب مردم شود. لازم به یادآوری است که همسر کنسول آمریکا باسکرویل را از پیوستن مشروطه‌خواهان برحذر داشت که باسکرویل گذرنامه‌اش را به او عودت داد. پاسخ باسکرویل به همسر کنسول آمریکا در تاریخ ماندگار شد: «تنها فرق من با این مردم، زادگاهم است و این فرق بزرگی نیست.» همواره تکرار می‌کرد که: « نمی‌تواند آرام بنشیند و از پنجره کلاس مردم گرسنه شهر را تماشا کند که برای حقوق خود می‌جنگند.» و فعالانه در جنبش شرکت کرد. هم‌چنین بازرگانان کشورهای همسایه و ایالات شوروی از طرف رژیم آزاد بودند که به کشورشان برگردند اما آن‌ها از این دستور سرپیچی کرده و اظهار داشتند پس از استقرار آرامش در ایران و تبریز با چه رویی دوباره به تبریز برگردند و خجالت زده‌ی اهالی انجا شوند.۳ در مجلس چهارم به‌ پاس فداکاری‌های باسکرویل از او تجلیل به عمل آمد.
سید‌حسن تقی‌زاده مبارز مشروطه‌خواه و از نمایندگان مجلس برسر مزار باسکرویل در جمله‌ی کوتاهی چنین گفت:«آمریکای جوان، باسکرویل جوان را فدای مشروطه‌ی جوان ایران کرد.» به گفته‌ی احمد کسروی به تصمیم انجمن ایالتی آذربایجان چندی بعد، ستارخان تفنگ باسکرویل را که نام و تاریخ کشته شدنش روی آن حک شده و در پرچم ایران پیچیده شده بود، به انضمام عکسی از افراد فوج نجات، برای خانواده اش فرستاد.۴
باری، بعد از به توپ بستن مجلس در۲تیر۱۲۸۷ توسط محمد علی شاه و شروع دوران استبداد صغیر مشروطه‌خواهان در تهران و بسیاری از شهرهای دیگر کشور، طی مدت کوتاهی شکست خوردند و دستگیر و متواری شدند اما در تبریز مقاومت مجاهدان مشروطه، نیروهای سلطنتی را عقب راندند و به مشروطه‌خواهان در دیگر نقاط کشور انگیزه و امید بخشیدند.
پس از پایان استبداد صغیر و فتح تهران بدست مشروطه خواهان می‌باشد و دولت تزاری روسیه اولتیماتومی مبنی بر تهدید دولت ایران به اقدام نظامی نمود و سرانجام نیز در ۲۸آذر‌ماه سال۱۲۹۰ خورشیدی و با وجود تبعیت دولت ایران از اولتیماتوم روس ، قوای روسیه توانستند پس از چند روز اردوکشی و محاصره تبریز این شهر را به اشغال خود درآورند .
روس ها در حین تهاجم و در دوران اشغال شروع به اعدام آزادی‌خواهان کردند و حتا به کشتار مردم عادی پرداختند. طبق آماری۱۲۰۰نفر به دست روس‌ها کشته شدند.
این اولین جنایت روس‌ها و پایان آن در ایران نیست. ضربات مهلکی که ما از این همسایه موذی دریافت کرده‌ایم بی‌شمار است. از زمان رضا شاه حزب توده را سازماندهی کرد که جز خیانت و فعالیت برای منافع بلشویک‌ها کار مثبتی انجام نداد.
در هنگامه‌ی ملی شدن صنعت نفت تلاش می‌کرد تا به‌جای انگلیس پای روس‌ها را به آب‌های گرم بازکند که خوش‌بختانه موفق نشد. در حالی که بنیان‌گذاران حزب در اروپا و شوروی خوش می‌گذراندند. عناصر صادقی که از رهبران حزب بیزار بودند به جوخه‌های اعدام سپرده شدند و برخی حبس‌های ۲۰ تا ۲۵ و ۳۰ سال را تحمل کردند.

عین الدوله
یکی از یک‌صدو بیست و چهار پسران فتح‌علی‌شاه قاجار سلطان احمد میرزا عضدالدوله بود که دارای سه پسر که یکی از آن‌ها عبدالمجید میرزا که بعدا شاه لقب فروش او را «عین الدوله» نامید. در جوانی برای تحصیل به مدرسه‌ی دارالفنون فرستاده شد که شاگرد خوبی از آب در نیامد. استادانش تصمیم به اخراج او گرفتند و شاه هم قبول کرد.
عین‌الدوله پس از این‌که به صدر اعظمی رسید جز سفاکی و رشد فساد و بدبختی ملت کار خیری از او ندید. به دستور شاه و به دنبال جنبش مردم برای تاسیس عدالت‌خانه صدراعظم مدت‌ها مردم را به سرگرداند و تاسیس عدالت‌خانه را نافی منافع خود می‌دانست علمای نجف و قم و پخش شب‌نامه‌ها کوچک‌ترین اثری روی او نداشت. طباطبایی نامه‌ی مفصلی به صدراعظم می‌نویسد و ا‌زجمله در آن می‌گوید:«کو آن همه عهد و پیمان؛ مسلم است از خرابی مملکت خود خبر دارید… عهد ما چه شد؟مختصرا، اقدام فرمودید ما هم حاضریم، اقدام نفرمودید یک‌تنه اقدام خواهم کرد. یا انجام مقصود یا مردن،پروا ندارم.»
این نامه‌ی مهیج و مستدل به جای این‌که اثر شایسته‌ای در صدراعظم بنماید و او را به تفکر در خواست‌های مردم بنماید از عجایب حادثه آن‌که به سبب بدخواندن کلمات «یک‌تنه» به یک‌شنبه تاثیر دیگری در حضرت والا می‌کند و او را سخت به وحشت می‌اندازد. با خود می‌گوید پس سید روز یک‌شنبه قیام خواهد کرد. یک‌شنبه در پایتخت انقلاب بر پا می‌شود!
بی‌درنگ دستور می‌دهد سربازان پیاده و سواره و توپخانه و قزاق که در شهر حضور داشتند افواج دیگری از بیرون شهر به داخل حرکت کنند و نگهبانی ارگ و قراولخانه و نقاط حساس را به عهده بگیرند. مردم بی‌خبر متوحش شده و از یک‌دیگر از این آرایش جنگی می‌پرسیدند.
از این اوضاع مردم سخت متوحش شده و به این نتیجه می‌رسند که روز یک‌شنبه روز حمله و جهاد عمومی است در حالی که می‌دانیم قضیه در اصل چیزی نبوده تا در روز یک‌شنبه بروز کند. غافل از آن‌که هول و هراس بی‌جا بوده و آن همه تهیه و تدارکات جز یک مسخره‌ی بزرگ چیزی به بار نیاورده است.
در ۲۳ جمادی‌الثانی ۱۳۲۷ مجاهدین به فرماندهی«سپهدار» (نصرالسلطنه سابق) از «گیلان» و «سرداراسعد» از اصفهان، تهران را فتح می‌کنند و وارد پایتخت می‌شوند. در بهارستان ۳۰۰ نفر سرباز هم‌دانی و قریب ده هزارنفر اشرار به سرکردگی«صنیع حضرت» در مقام مقاومت در برابر نیروهای ملی برمی آیند ولی حمله و بمب‌اندازی مجاهدین آن‌ها را متواری و وادار به تسلیم می‌کند.
محمدعلی شاه در سفارت و در حال پناهندگی بود که ملت او را از سلطنت خلع می‌نمایند و آن پادشاه که جز راه دشمنی و خیانت با مصالح ملت نمی‌رفت دستش از سلطنت کوتاه، منفور و منفعل، پاک‌باخته از ایران به روسیه رانده می‌شود.
کار استبداد به پایان رسید و ملت حاکم بر مقدرات خویش گردید. اما عین‌الدوله که باید مجازات می‌شد مدت سه ماه در خانه‌اش بیتوته کرده و گذشت و فراموش کاری ملت ایران این خون آشام دیو سیرت‌خو را آماده کرده تا با محیط تطبیق دهد و آن‌چه را که واقع شده امری طبیعی و عادی تلقی کند. فاتحین مشروطه در دادگاه کسانی مانند شیخ فضل‌الله، صنیع حضرت، مفاخرالملک و … دستگیر و به اعدام محکوم کرده و عده‌ای هم روانه زندان و تبعید شدند. عین‌الدوله در همان موقع که آتش انتقام بدین‌گونه تند و تیز بود درست در روزی که سران انقلاب و زعمای مشروطه به مناسبت فتح تهران در بهارستان جمع می‌شوند و می‌خواهند به یادبود آن روز تاریخی عکسی بردارند عین‌الدوله هم عصازنان خود را به جمع آن‌ها می‌رساند و با سپهدار و سردار اسعد و عضدالملک و مستوفی الممالک و غیره می‌ماند و در جلو بهارستان عکس بر می‌دارد. این است یک واقعه عجیب و تاریخی. حضرت والا مستبد دیروز امروز خوشه‌چین این سعادت شد. وقتی که مجلس دوم منحل شد و حضرت والا اوضاع را طوری هردنبیل و بی‌صاحب می‌بیند که بی‌اختیار هوس می‌کند که به فکر اشغال مقام نیابت سلطنت بیفتد و قائم مقام قانونی پادشاه صغیر مشروطه بشود. به قول «عارف» شمر دیروز، امروز «مختار» شده‌است. مجلس سوم که می‌رفت انفکاک کامل سیاسی از قوه روحانی-تعلیم اجباری-ن ظام اجباری- تقسیم املاک بین رعایا- قانون منع احتکار و تأسیس بانک فلاحتی مرام آن باشد حضرت والا درنگ را جایز نشمرد فوراً تحت عنوان این‌که در تبریز آشوب به پا شده است، انتخابات را متوقف می کند. سرانجام مجلس سوم بر خلاف مجالس دوگانه تحت رهبری و نظارت حضرت والا، یک مجلس فرمایشی و مولود زور وزر از کار در آمد. مجلسی که کمال مطلوب عین‌الدوله و عین الدوله‌هاست.
اوضاع مملکت چنان آشفته می‌شود که عرصه از هر جهت بر مردم و ملیون تنگ شده، و مملکت بر لبه‌ی پرتگاه قرار می گیرد. هیچ‌کس جرئت به گود رفتن ندارد سرانجام به این نتیجه رسیده که کسی جز عین‌الدوله شایستگی این کار را ندارد. این فالی است که قرعه آن به نام نامی حضرت والا زده می‌شود. همان حضرت والایی که بدخواه مشروطه و دشمن دموکراسی و مجسمه ظلم و ستمگری و مظهر زور و قلدری و استبداد بوده است. شگفتی‌های زمانه یکی دو تا نیست. حضرت والا به مقام صدراعظمی می‌رسد.
در آذربایجان اغتشاش و ناامنی بیداد می‌کند. گیلان با ورود نیروی سرخ و تشکیلات «میرزا کوچک خان» وضعی مبهم و نامعلوم دارد. نقاط دیگر هم وضعشان از آذربایجان و گیلان بهتر نیست. در نتیجه پیرمرد هشتادساله با همه‌ی رغبتی که برای گرفتن زمام امور مملکت به دست‌های لرزان خود داشته، این دفعه به مقصود نمی‌رسد و موفق به اشغال مقام ریاست وزرایی نمی‌گردد. در سحرگاه سوم اسفند کودتا می‌شود «سیدضیاالدین» مدیر روزنامه «رعد» رئیس الوزراء می‌گردد. عده‌ای از سران و معاریف را بازداشت می‌کند که ا‌زجمله حضرت والاشاه زاده عین الدوله است.
سال ۱۳۰۶ نزدیک می‌شود. سالی که پایان دهنده‌ی رنگ‌ها، خاموش کننده‌ی نغمه‌های گوناگون زندگی، و خاتمه درام پرسانحه‌ی حیات حضرت والاست فرا می‌رسد. اشتهای پایان‌ناپذیر در جمع‌آوری مال، حرص و آز زیاده از حد در اندوختن مکنت، تقلای مداوم برای استفاده بردن و درآمد داشتن، مقام و منصب را یگانه وسیله برای گردآوردن مال قرار دادن، نتیجه‌ی این تب طولانی سرسام آور، گردآوردن املاک و مستغلات و باغات و وجوه نقد و جواهرات بسیاری شد که قیمت آن‌ها به میلیون‌ها سر زد. نکبت و ادبار او شروع شد طلبکارانش خانه و باغ و اموال دیگر او را بین خود تقسیم کردند. در پایان عمر قرین حسرت و عسرت در سن هشتادوچهارسالگی در دهم آبان ماه سال ۱۳۰۶ شمسی در تهران در می‌گذرد و جسم بی‌جانش در شاه عبدالعظیم به خاک سپرده می‌شود.

پانوشت:
۱) حسن نراقی- جامعه‌شناسی خودمانی نشر اختران
۲) نام قاتل شریف‌زاده عباسعلی بودکه به چرنداب تبریز رفته و مخفی شد. مبارزان او را تعقیب کرده و در همان محل ترور و تیربارانش کردند و سپس جسدش را به درختی آویزان کردند.
۳) احمد کسروی- تاریخ هجده ساله‌ی آذربایجانِ تهران-۱۳۵۵ ش.
۴) همان
۵) مهدی داودی-عین‌الدوله و رژیم مشروطه-۱۳۷۴- شرکت سهامی کتاب‌های جیبی.

نویسنده : حسین خداکرمی | سرچشمه : سیمره‌ی 586( ۵ امرداد 1400)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.