توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Sunday, 7 July , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
شناسه خبر : 7956
  پرینتخانه » خبر, یادداشت تاریخ انتشار : ۱۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۳:۱۵ | | ارسال توسط :

“مردی از جنس عشق”

“مردی از جنس عشق”
گاه آدم به این نتیجه می‌رسد که وسعت روح انسان تا بی‌نهایت می‌تواند باشد و گمان بر این است که تار و پود وجودی انسان اگر با "عشق" سرشته شده باشد، آن‌گاه شش دانگ انسانیت معنا پیدا می‌کند.

خیلی وقت پیش به این نتیجه رسیده بودم که دوست بزرگ‌منشم علی‌اکبر پناهی تمام وجودش عشق است. عشق به کتاب، به طبیعت، به گل‌ها و به آن‌چه زیبایی در قاموسشان معنا می‌دهد.

کاش درختان می‌توانستند غوغا کنند، می‌توانستند در سوگ طبیب مهربانشان شیون کنند و یا کاش ما زبان درخت و گل را می‌فهمیدیم تا بدانیم پناهی عزیز ما بود یا گل و گیاه.

این مرد نه خستگی می‌شناخت و نه در مسیر عمر پُربارش ذره‌ای از عشقش کاسته شد. آن‌قدر بزرگ بود و نجیب که هرچه می‌کوشیدی خود را به کنش و منش ایشان بیارایی، محال بود، کلاس درسش سایه‌ی ارغوان‌های شاهیوند بود و منزلش کپری در “سی چم”. دوستانش همه‌ی مردم و دشمنانش جاهلان و بی‌مایگان.

کهن باغ تعلیم و تربیت عجب سرو برز و بلندی را از دست داد و مردم شاهیوند چه ناباورانه شریف‌ترین رفیق سال‌های سختشان را باید به خاک بسپارند و جمع ارادتمندان آن غریب‌ِآشنا عجب سوگ سنگینی را باید تجربه و تحمل کنند.

به خدا می‌سپارمت دوست بی‌ریا

 

 

 

نویسنده : کرم دوستی | سرچشمه : سیمره
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.