Sunday, 7 July , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
آخرین اخبار »
- اولین پیام پزشکیان خطاب به مردم پس از اعلام نتایج انتخابات: این تازه آغاز همراهی ماست / مسیر دشوار پیشرو جز با همراهی، همدلی و اعتماد شما هموار نخواهد شد / سوگند میخورم که در این راه تنهایتان نخواهم گذاشت؛ تنهایم نگذارید
- «مسعود پزشکیان» نهمین رییسِ جمهور ایران شد
- تحلیلی کوتاه از بازی همستر کومبات
- نسبت ما و انتخابات
- رابطهی عشق و نفرت نسبت به قدرت غالب
شناسه خبر : 14387
پرینتخانه » شعر و داستان
تاریخ انتشار : ۳۱ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۲:۳۱ | | ارسال توسط : مدیر سیمره
مرا تحویل خودت بده
مرا به «شیرِزی» از طنینِ آفتاب برگردان/
واژههای در نِسار مانده را دوست نمیدارم/
مرا به دستهایی تشنه بسپار/
که چشم بهراهی را چشیده
و به چشمهایی که بیخوابی را بلعیده باشند
و با خطِ لبانی بیامیز
که در هوای بیخودیِ من جا ماندهاند
منم را از من ببر
و به خطوطی از شکل افتاده بدل کن
چنان تابلوهایی از آبسترهی محض
و چنان کیهانی بنوازم
که نغمههایی تازه از هر پردهام شعله کشد
و هر استخوانِ سردم
خاک را بهارانه به جنبش درآوَرَد
□
دورم کن از فریبِ دهانهای تاریک
از این زوزههای ناهمگونِ فروتن
و آن دهانهای چسبیده به تریبونها
و در توفانی از سیاهیِ درخشان گیسوانات بپیچانم
اگر نه ـ در لحظه ای از حرزِ آن روسری
آرامم کن
اگر نه در دفتری از کلماتِ لرزان
ویرانم کن
تا در شعلههایی از توازنِ شعر
دوباره به یاد آورده شوم
□
مرا از خودم کم کن
و به شعری از خودم
به رنجی از خودم
و به تنهاییِ عزیزِ خودت
اضافهام کن
و در نیرویی فلج شده
حیرانم کن
در حسی، بیمددِ دیدن
و طنینِ آوازی، بیمددِ شنیدن
ای ی ی نازنینِ از هرچه تو لبریزتر!
روحم را در خودم بگداز
تا در نگاهی از تو چکیده شوم
آبم کن تا در ریشههای تو حل شوم
بعد ـ با کلامِ کوتاهی در آستانهی نرفتن
بر لبهی لغزیدن و لرزیدن
و در خرابیِ پیالهای که به لبش نرساندهای
که به لب نمیرسانیاش هرگز!
همسازم کن
و در اتفاقی تا شقیقههای نرسیدن به خاک
دوباره مرا برگیر
برگیرم از خودت
برگیرم از نهایتِ ناتوانیِ دستانات
از نیازِ بی واژگیام
بیشکلیام
مرا برگیر از خدایم
از بیخداییام
و با خود همسازم کن
از خودم
از نوازشِ کیهانیِ دستانات
از شیرِزِ آفتاب خوردهی جانات
از پیالهی از دل چکیدهی اندوهت
از همه
از همه ـ بجز خودت ـ
بی نیازم کن
اما سرخیِ شرم را از من نگیر
و دلرپهی «دوست میدارمت» را
تا در دستپاچگیِ لرزشِ دست و دلم
سنگین شوم از چشمهایت
سنگین شوم از لحظهای که از تو رفته بودم
و «دوستت میدارمی» که بر زبانش نرسانده بودی
اما در هوای بیخودیِ من جا مانده بود!
*هرگونه برداشت و تلخیص از مطالب این تارنما بدون ذکر منبع ممنوع است و پیگرد قانونی دارد.
برچسب ها
روحاله رویین، , شعر، , مرا تحویل خودت بده، , هفته نامه منطقهای سیمره،
به اشتراک بگذارید
https://avayeseymare.ir/?p=14387
تعداد دیدگاه : 0
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.