Sunday, 7 July , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
آخرین اخبار »
- اولین پیام پزشکیان خطاب به مردم پس از اعلام نتایج انتخابات: این تازه آغاز همراهی ماست / مسیر دشوار پیشرو جز با همراهی، همدلی و اعتماد شما هموار نخواهد شد / سوگند میخورم که در این راه تنهایتان نخواهم گذاشت؛ تنهایم نگذارید
- «مسعود پزشکیان» نهمین رییسِ جمهور ایران شد
- تحلیلی کوتاه از بازی همستر کومبات
- نسبت ما و انتخابات
- رابطهی عشق و نفرت نسبت به قدرت غالب
شناسه خبر : 14818
پرینتخانه » فرهنگی, یادداشت
تاریخ انتشار : ۰۲ مهر ۱۴۰۱ - ۸:۵۲ | | ارسال توسط : مدیر سیمره
قصهي ماهی سیاه کوچولو و سرنوشت بچههای کانون
من عبدالرضا شهبازی یک سال بعد از این که کتاب «ماهی سیاه کوچولو» در سال ۱۳۴۷ برگزیدهی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ایران بشود، متولد شدم.
نمیدانم چند سال بعدش و چند ساله بودم که معلم ما این کتاب را در کلاس برای ما خواند و نام کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و صمد بهرنگی با هم در ذهن کودکانه من نقش بست.
بیشتر روزها کنار آبشار مینشستم و ماهیها را نگاه میکردم که میخواستند از فواره بالا بروند.
در میان ماهیها دنبال ماهی سیاه کوچولو صمد میگشتم که ببینم کی آنجا را ترک میکند و به دریا میرسد.
دریا از نگاه کودکانه من تلاقی دو رود بود که در پایین روستا به هم میرسیدند و رودخانه بزرگتر میشد.
کانون پرورش فکری در همان سالها کتابخانهی سیاری داشت که به بیشتر روستاها سر میزد. گاهی خود کتابدار که رانندهي همان کتابخانهی سیار بود برای بچهها قصه میخواند و آنها را با خودش همراه قهرمانهای قصهها میکرد.
ما بزرگ شدیم، اما نتوانستیم چون ماهی زشت و سیاه کتاب صمد خودمان را به دریا برسانیم. ترس از مرگ ما را در برکهی زندگی نگه داشت.
اما کانون سرنوشت خیلی از ما را با کتاب گره زد هرچند بعدها به واسطه شرایط زندگیمان از کتاب فاصله گرفتیم.
ماهی سیاه کوچولو میخواست قهرمان زندگی خودش بشود و به آنچه دوست داشت برسد، حکایت خیلی از ما آدمها که جسارت رها کردن شرایط تا مطلوب زندگی خود را نداریم از ترس این که همین شرایط را هم از دست بدهیم.
این روزها، گویا قرار است متولیان فرهنگی کشور کتابخانههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را به واسطهی زیاندهی تعطیل یا با دیگر کتابخانهها ادغام کنم.
هر چه فکر میکنم مگر قرار است کتابخانه و کتاب برای دولت سودی غیر از آگاهی مردمش داشته باشد.
فکرم به جای قد نمیدهد، پنجره را باز میکنم تا از افقی دورتر موضوع را ببینم، خودم را حصار تنگ دیوارهای خانه به بیرون میبرم، ذهنم درگیر فولاد مبارکه میشود، بانکهای زیانده که خون ملت ارتزاق میکنند، مافیای کنکور و هزار مافیای کوفت و زهر مار دیگر گلویم را میفشارد.
میبینم دیوار کوتاه کتاب و کودک اینبار هم بازنده است.
خیابان را چرخ میزنم و کلمات با من میچرخند.
علی اصغر کرمی شاعر و متولی کتابخانهی سیار کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان لرستان را میبینم که جرعهجرعه کلمه و بافهبافه شعر برای کودکان به ارمغان آورده است.
*هرگونه برداشت و تلخیص از مطالب این تارنما بدون ذکر منبع ممنوع است و پیگرد قانونی دارد.
به اشتراک بگذارید
https://avayeseymare.ir/?p=14818
تعداد دیدگاه : 0
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.