توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Friday, 21 June , 2024
امروز : جمعه, ۱ تیر , ۱۴۰۳ - 15 ذو الحجة 1445
شناسه خبر : 23764
  پرینتخانه » اجتماعی, یادداشت تاریخ انتشار : ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۶:۱۶ | | ارسال توسط :

فریادهای بی‌­حاصل

فریادهای بی‌­حاصل
خردادماه 61 سال پیش، از دبیرستانی به‌نام «محمدیه» که ریاستش با زنده­‌یاد استاد علی­‌محمد ساکی بود و استادان بزرگی هم‌چون دکتر حمید عیدی و حمید ایزدپناه در آن تدریس می‌کردند، موفق به اخذ دیپلم در رشته‌ی ادبی شدم.

آن دبیرستان بعدها به پیشنهاد همین استاد فرزانه «بهار» نام گرفت. این‌که اکنون به چه نام است، نمی­دانم. آن زمان که کَمَکی دستم با قلم و قلم­زنی آشنایی پیدا کرده بود به حکم وظیفه وجدانی که به زادگاهم دِهی به‌نام «سرترهان» در ابتدای دشت ترهان و در قسمت غربی شهرستان کوهدشت کنونی داشته و دارم، کوشیدم با زبان قلم، انجام دو خواست عمومی مردم منطقه­ام را از مسئولان امور رژیم پهلوی مطالبه نمایم؛ یکی احداث راهی مناسب از میانه دشت ترهان و دره سیاه‌­پله به‌سوی سه‌راهی ایلام و اسلام‌­آباد غرب، دیگری انتقال بخشی از آب رودخانه‌ی سیمره به دشت خشک ترهان. اهمیت این دو خواسته کاملا مشهود است. راه شریان توسعه‌ی اقتصادی و پیش‌رفت اجتماعی است و آب مایه‌ی حیات و زندگانی و آبادانی. ولی به مصداق این بیت شعر از شاعر غزل­سرای شیراز:

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ماست            البته آن‌چه به جایی نرسد فریاد است

فریاد من و پسرعمویم «محمدرحیم محمدی» که اکنون مایوسانه گوشه‌ی عُزلت گزیده، در راستای تحقق این دو خواسته به‌حق به‌جایی نرسید که نرسید… و جز گرفتن وعده­های سرخرمنی چیزی عایدمان نشد. اما از آن‌جایی که دنیا دار مکافات است و از مکافات عمل نباید غافل شد عاقبت مسئولان آن رژیم هم که بیش‌ترشان توجهی به خواسته‌­های به‌حق خلق­‌های ایران را نداشتند، خود و رژیم­‌شان چوب بی‌­توجهی‌­هایشان را خوردند و بر سرشان آن آمد که ما دیدیم و نسل­‌های دهه­‌های بعدی شنیدند و خواهند شنید.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی باز به مصداق بیتی دیگر از این غزل‌سرای بزرگ، گفتم؛

دست از طلب ندارم تا کام دل برآید               یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

این بود که باز ننشستیم. آن‌قدر هوارنامه نوشتیم و امضا جمع کردیم و طومارهای طایف‌ه­ای ارائه دادیم تا بالاخره دل مسئولان امر را به‌دست آوردیم. در سال ۱۳۸۵ از طریق امور آب لرستان پس از انجام کارشناسی­‌های معمول و برآورد هزینه‌­های لازم مبلغ ۴۰ میلیارد تومان پروژه‌ی انتقال بخشی از آب رودخانه‌ی سیمره به دشت ترهان برای آبیاری ۱۳۰۰ هکتار از اراضی دیم مصوب گردید. کار اجرای آن پس از اعلام مناقصه­‌ای عمومی به شرکت پیمانکاری به‌نام «دارتاک» داده شد. ما و اهالی خوش‌حال از این‌که یکی از خواسته­‌های به‌حق­مان جامه عمل به‌خود می­‌پوشد، غافل از این‌که دست­‌های پلیدی به‌صورت­‌های پیدا و پنهان در جهت جلوگیری از انجام این پروژه در کارند و ما غافل از این ماجرا… زیرا آب از آن لرستان است ولی بهره­‌بردارش خوزستان است. در نتیجه پس از یک‌ سال در حالی‌که قسمتی از کار انجام گرفته، و یک میلیارد تومان هم هزینه شده بود در خردادماه سال ۱۳۸۶ پروژه تعطیل و قرارداد با دلایل واهی چون نداشتن توجیه اقتصادی فسخ گردید.

در پی به مصداق این مثل:«چون بد آید هرچه آید بد شود   یک بلا ده گردد و ده صد شود»

بروز یک دوره‌ی خشک‌سالی پی‌‌­درپی یاس و حرمان در شکست پروژه دست در دست هم داده و خیلی از خانوارهای ساکن سرترهان را مجبور به کوچ‌­های اجباری به ناکجا آبادها از جمله شهرک‌های اقماری تهران نظیر اسلام‌­شهر، بوم­هن، رودهن و دماوند و غیره نمود. متاسفانه تعداد زیادی از جوانان و نوجوانان این خانواده­‌ها از راه راست به‌در رفته و به‌دام شغل کثیف فروش مواد مخدر صنعتی و تهیه مشتقات خانمان برانداز آن افتادند. شوربختانه تا کنون بیش از ۲۰ نفر از این جوانان و نوجوانان اعدام و اجسادشان در قبرستان عمومی سرترهان مدفون است. به همین شمار هم یا حکم اعدام­شان صادر شده و به اصطلاح خودشان زیر تیغ هستند و یا به حبس­‌های ابد و طویل­المدت محکوم گشته‌­اند. این نتیجه­‌ی همان توجیه نداشتن آن پروژه و تعطیلی آن سیستم آبرسانی است.

فرزند کشاورز سرترهانی که می‌­بایست بر روی باغ و بستانش کار کند و چون همسایه زیرتنگ سیابش یاقوت سرخ بچیند و به بازار عرضه کند، حالا یا اعدام شده و مدفون در خاک است و یا زیر تیغ است و ابد، یا معتاد و در پیاده‌­روها افتاده و یا کارش فروش مواد مخدر به جوانان تهرانی و نابود کردن خانواده­‌های آنان است. راستی گناه این تراژدی غم­بار به گردن کیست…؟ لطفا شما قضاوت کنید…!

چون یک معضل بزرگ اجتماعی در این خطه به‌وجود آمده بود من باز بی تفاوت نبودم، دوست عزیزم جناب آقای دکتر کیانوش رستمی سردبیر هفته‌­نامه‌ی سیمره که گاهی خواسته­‌های به‌حق و عمومی­‌مان را دل‌سوزانه منتشر و به سمع  و نظر مسئولان امور رسانده و می­رساند، شاهد بر مدعاست.

سالی من به اتفاق جمعی از مطالبه‌­گران تحصیل­‌کرده ترهانی چون آقایان بهروز احمدی، میرزاعلی کوشکی، مختار شکربیگی، صحبت­‌الله کوشکی، حشمت­‌الله آدینه‌­وند، آبادعلی کوشکی در معیت امام­‌جمعه گراب با تعیین وقت قبلی برای حل این معضل بزرگ به جناب آقای دکتر خادمی استاندار وقت لرستان مراجعه و طرح دعوی نمودیم. گرچه قول­‌های مساعدی دادند ولی متاسفانه هیچ‌کدام‌شان را عملی نکردند. از این رهگذر تا این‌که نوبت به استاندار بعدی لرستان جناب آقای دکتر زیویار رسید. ایشان پس از اعلام درخواست ما قول دادند پروژه ساخت راه را در سفر آینده‌ی ریاست‌­جمهوری به لرستان در اولویت می­‌گذارم ولی انجام این پروژه آبرسانی در حال حاضر غیرممکن است مگر بخش خصوصی انجام آن‌را بر عهده بگیرد، اقدام می‌­کنم. در نتیجه به‌دستور آن مقام محترم، آقای مهندس شاهرخی مدیرکل محترم جهاد کشاورزی لرستان که انصافا مدیری توانمند و یاری­گر کشاورز است به‌دنبال، باب مذاکره را با شرکت­‌های خصوصی که در کار انجام چنین اموری فعال هستند باز کرده و سرانجام در تاریخ ۲۵ / ۲ / ۱۴۰۳ در دهه ‌ی کرامت و سالروز بزرگ‌داشت حکیم ابوالقاسم فردوسی در مرکز بخشداری بخش گراب جلسه­‌ای با حضور آقای دوستیان بخشدار، آقای عبدالهی مدیریت جهادکشاورزی شهرستان کوهدشت، مهندس هوشیاری و آقای مهندس زکی‌­پور نماینده‌ی شرکت کرانه نیلگون افق وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بنده‌ی حقیر و جمعی از کشاورزان منطقه تشکیل گردید. پیشنهاد نماینده‌ی شرکت آبرسان این است که تا مدت ۵ سال هیچ بهره‌­ای عاید کشاورزان نخواهد شد چون‌که نزدیک به ۲ سال از انجام این پروژه صرف کار اجرا و احداث ایستگاه آبرسانی می­شود و مدت ۳ سال هم باید اراضی کشاورزی نامبرده تماما در اختیار شرکت باشد تا آورده­اش تامین و سودی معقول هم بنماید. این پیشنهاد برای شرکت شاید موجه باشد اما برای کشاورز خیر، زیرا خیلی از خرده کشاورزان زندگی سالیانه­‌شان از این طریق تامین می­‌شود. من به عنوان نماینده این قشر زحمتکش، ضمن خیرمقدم و خوش‌­آمدگویی به جناب آقای دکتر شفقت استاندار محترم لرستان استدعا دارم این موضوع را بررسی کرده و در دولت مطرح نماید بلکه فرجی در انجام این دو مهم حاصل شود. هم‌چنین از آقای امامی‌راد نماینده محترم و مردمی ترهان (کوهدشت و رومشکان) تقاضامندم هم‌چنان که در امور خیر برای دیار ترهان از هیچ کوششی فروگذار نبوده­اید، در جهت پیگیری انجام این دو موضوع و حل معضلات منطقه ترهان یاری­گر و مددکارمان باشند.

شنیده­‌ام که بهشت آن کسی تواند رفت

که آرزو برساند به آرزومندی

به امید بذل توجه و با تقدیم احترامات فائقه

نویسنده :   لطیف محمدی گراوند     | سرچشمه : آوای سیمره
برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 1
  1. اميرهوشنگ گراوند :
    ۰۲ خرداد ۰۳

    قلم و كارتان جاى تقدير و سپاسمندى دارد كه ياد آورديد كار و تلاش صميمانه محمدى ها را كه اينجا و جاى جاى ديار ترهان در ذهن و قلوب مردم بر چسب خورده و ماندگار شده است. قلم و كارتان بر اين مدار و كار مردمى بر دوام و خلاق و نويسا.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.