توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Sunday, 7 July , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
شناسه خبر : 10261
  پرینتخانه » اجتماعی, لرستان پژوهی تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱۴۰۰ - ۱۳:۱۹ | | ارسال توسط :
بر اساس زندگی سنتی خانواده‌ای در ایران که در میان کوهستان‌ها به شکلی خطیر و مهلک، مهاجرت‌های فصلی انجام می‌دهند:

عبور از زاگرس

عبور از زاگرس
رشته‌کوه زاگرس در غرب ایران واقع شده و تقریبا به اندازه‌ی 1000 مایل امتداد می‌یابد، این رشته‌کوه از ماسه‌های خلیج‌فارس تا شمال‌غربی ادامه پیدا می‌کند و در شمال غربی به خط مرزیِ امروزی در هم‌جواری ترکیه و عراق می‌رسد.

رشته‌کوه زاگرس دشت‌های بین‌النهرین را از فلاتِ وسیع ایران جدا می‌کند. دره‌های عمیق و قله‌های دندانه‌دار با ارتفاعی فراتر از ۱۴هزار فوت حائلی بین امپراتوری‌های باستان هستند؛ بابل، در هلال حاصل‌خیز۱ و دیگری کلان‌شهرهای ایران باستان، در شرق قرار دارند. افرادی که در این ناحیه بوده‌اند مهاجمینی از جمله اسکندر مقدونی را در تاخت‌وتازها ناامید کرده‌اند. این رشته‌کوه هم‌چنین دارای علف‌زارها و رودخانه‌هایی است که از برف‌های زمستانی سیراب می‌شوند. هزاران سال است که قبایل از طریق زاگرس مهاجرت می‌کنند تا در فصل‌های مختلف چراگاه مناسب برای بزها و گوسفندان بیابند. گرچه اغلب ویژگی‌های طاقت‌فرسا و خطرناک زندگی عشایری تا حدی تکامل یافته‌اند، اما زندگی عشایری به‌طور کامل ناپدید نشده‌است، و تا به امروز نه تنها به دلایل کاربردی، بلکه به عنوان یک آیین سنتی و اجتماعی برای افرادی که تاریخ آن‌ها ریشه در کوه‌ها دارد، تداوم یافته‌است.
خانواده‌ی‌ مختاری از اعضای قبیله‌ی بختیاری هستند، آن‌ها در اکتبر گذشته برای این که از قلمرو تابستانی خود در استان اصفهان به سوی قلمرو دیگر عزیمت کنند، آماده بودند. حسین و جهان سه فرزند دارند، از آن‌جایی که با خویشاوندان خود کوچ می‌کنند بچه‌های فامیل نیز همراه آن‌ها هستند، از مسیرهای فرسوده زاگرس که طبق معمول به طایفه و قبیله‌شان اختصاص داده‌شده، عبور کرده و با حدود پنج اسب، ده الاغ و قاطر و صدها بز و گوسفند سفر می‌کنند. مقصد آن‌ها در استان خوزستان حدود ۱۵۰ مایل دور بود. این سفر که به فارسی و به گویش محلی لری به نام «کوچ» شناخته می‌شود، دو هفته طول می‌کشد. امیلی گارتویت (Emily Garthwaite) عکاس بریتانیایی برای ثبت این سفر طولانی و طاقت‌فرسا که پیاده طی می‌شود به عشایر ملحق شد.
مختاری‌ها هر آن‌چه را که داشتند با خود حمل می‌کردند؛ زین، بالش، پتو، ادویه‌جات، ماهی‌تابه‌های حلبی، آرد، روغن حیوانی۲، شیر و کاسه‌های کوچک فلزی. در بین وسایل، قاشق، ملاقه، کیسه‌های پیاز و سیب‌زمینی، دو ظرف نمک و دو کتری نیز وجود داشت.
هرکدام از آن‌ها هم‌چنین سه دست لباس، کفش و صابون، یک تیغ و یک آینه‌ی پلاستیکی همراه داشتند. گارتویت در مجله‌ی خود، نوشت: حسین در صورت وجود زمان کافی و دست‌رسی به آب، هر جمعه در طول کوچ اصلاح می‌کند.
آن‌ها هم‌چنین بطری‌های پلاستیکی آب بزرگی را که روکش‌هایی دوخته‌شده با دست به دورشان پیچیده شده، چهار چراغ‌قوه، باتری اضافی و تسبیح به همراه دارند، بختیاری‌ها مانند اکثر مردم ایران مسلمان و شیعه هستند، گرچه اعمال مذهبی آن‌ها همیشه دقیقاً مطابق با علوم دینیِ روحانیونِ حاکم بر کشور نیست. خانواده زود بیدار می‌شدند و اغلب تا صبح راه می‌رفتند. آن‌ها تقریباً ۱۰ یا ۱۲ مایل را در روز طی می‌کردند. آن‌ها هزاران گام برمی‌داشتند که به ارتفاعات صعود کنند و تنها برای پایین آمدن و حرکت به سمت زمین‌های بختیاری در اردوگاه زمستانی‌شان همین مسیر را طی می‌کردند.
بعضی روزها آب تازه نداشتند و زمانی که هیچ مراتعی برای حیوانات پیدا نمی‌کردند، مردان مجبور می‌شدند شبانه گله‎ها را به کوه برگردانند تا به چرا بپردازند. آن‌ها در رودخانه‌هایی که تا زانو بالا می‌آمد به آب زدند و حیواناتی را بر روی دوش خود حمل کردند که قادر به ایستادن و راه رفتن نبودند.
یک روز، سنگی غول‌پیکر از سطح صخره‌ای لغزید و به پایین سقوط کرد، سنگ خیلی به کیانوش ۱۰ ساله و قاطرش نزدیک شد و از کنار آن‌ها عبور کرد، اما یک گوسفند را له کرد و بعداً چند مرد مسن که سوار اسب بودند، بازگشتند تا حیوان را برای مصرف کردن قصابی کنند. جدا از آن گوشت گوسفندی غیرمنتظره، خانواده نان‌های تهیه شده از آرد بلوط می‌خوردند که عصرها توسط جهان روی آتش پخته می‌شد، او پالاییدن روغن حیوانی تهیه شده از شیر بز را انجام می‌داد و مواد زائد و ناخواسته را از آن خارج می‌کرد. آن‌ها برای یافتن مواد غذایی به اطراف می‌روند و چیزهایی از قبیل؛ توت سیاه، پسته وحشی، دانه‌های سماق ترش و شور، گردو و کدوتنبل و خیار از کرت‌هایی که از خانواده‌های کوچ‌نشین باقی‌مانده است، برداشت می‌کنند.
گارتویت، خاطرنشان‌کرد:هم‌چنین میوه‌های کوچکی مانند سیب به نام زالزالک۳، انجیر، انگور وحشی، نعناع، انار و درخت‌های گلابی وحشی۴ نیز وجود دارد. یک وعده غذایی ممکن است شامل نان، عسل وحشی، ارده۵ و چای سیاه، یا گوشت گوسفندی و عدس سفت، یا سیر وحشی با دانه‌های انار خشک شده و بلورهای نمک باشد.
شب هنگام، خانواده یک ورق پلاستیک و چند پتو روی زمین گذاشتند و در کنار یک‌دیگر زیر ستاره‌ها خوابیدند، گارتویت گاهی از چادرش می‌توانست صدای دام‌ها را بشنود؛ زنگوله‌هایی که به گردن گوسفندان و بزها آویخته شده در طول شب به صدا در می‌آیند و هنگامی که همگام شوند ممکن است با صدای فشار جریانِ شتابانِ آب اشتباه گرفته‌شود. شب‌های دیگر صدای تیراندازی و صدای جشن عروسی از دور شنیده‌می‌شد، آن‌ها ممکن بود یک خرس ببینند، و این هشداری برای خانواده‌هایی است که در این حوالی سفر می‌کنند.
یک روز صبح گروه متوجه شدند که گوسفندی کور شده‌است و ابوالفضل مختاری، برادرزاده‌‌ی حسین، اغلب گوسفندِ نابینا را حمل می‌کرد تا از گروه عقب نیفتد؛ و این یک ضربه‌ی ویرانگر بود.
گاهی گروه کوچ‌نشین از روستای بختیاری‌ها عبور می‌کنند، جایی که با فرش‌های زینتی که زیر درختان غول‌پیکر بلوط پهن شده‌است از آن‌ها استقبال می‌کنند و با چای و قند از آن‌ها پذیرایی می‌کنند.
چون دام‌های کوچ‌نشینان در زمین‌های روستاهایی که از آن‌ها عبور می‌کنند می‌چرند. آن‌ها به نشانه‌ی قدردانی پیشنهاد می‌دهند که یکی از حیوان‌های خود را با حیوانی از میزبان مبادله کنند، به عنوان مثال یک بز جوان را با حیوان دیگر به همان اندازه و سن و سال عوض کنند. در یکی از روستاها میزبانان مختاری‌ها پیشنهاد کردند که یک گوسفند نر بالغ را با اسب سفید حسین مبادله کنند، یکی از همراهانِ محبوبِ کیانوش ایستاده بود و به حیوان چسبیده بود، او اشک‌هایش را در حالی پاک می‌کرد که پدرش برای مبادله‌ی حیوان مشغول گفت‌وگو بود.
در جایی دیگر، یک زن مسن به نام ثریا گفت که به‌رغم مشکلات و سختی‌های فیزیکی و جسمی، کوه‌ها را به شهر ترجیح می دهد. او می‌گوید: «شهرها آسان‌تر هستند، اما این نوع از زندگی مرا خوشحال می‌کند و بدن انسان با این نوع از زندگی روی فرم و متناسب می‌ماند، شما این‌جا بیش‌تر می‌توانید زندگی کنید.»
یک جوان ۱۵ ساله به نام مرضیه دیدگاه متفاوتی داشت، او می‌گوید: «من فکر می‌کنم جوانان شهرها را و افراد مسن روستاها را دوست دارند. من می‌خواهم به شهر بروم زیرا فکر می‌کنم زندگی در آن‌جا بهتر خواهدبود، شما می‌توانید در شهر با خیالی آسوده بخوابید، در آن‌جا کار وجود دارد. برخی از مردم زندگی بختیاری را دوست دارند، اما من زندگی بختیاری را نمی‌پسندم.»
همان‌طور که کوهستان‌ها کوچک‌تر شده و قسمت‌هایی از آن به جاده‌ها، مزارع و شهرهای جدید اختصاص می‌یابد، بدون شک نسل‌های جوان به‌طور فزاینده‌ای به زندگی مدرن و فرصت‌های آن رو می‌آورند. اما پدربزرگ مرضیه، که گفته می‌شود بیش از ۱۰۰ سال سن دارد، به استمرار زندگی عشایری اطمینان داشت. او می‌گوید: «اگر چمن کافی وجود داشته‌باشد و باران به خوبی ببارد ما برای همیشه این‌جا خواهیم‌ ماند.»
میثم امامی، راهنمای تور ساکن تهران که نزدیک به دو دهه با مردم بختیاری کار کرده، می‌گوید که نگرش‌ها تغییر کرده‌است. قبلاً نوجوانان از گذراندن تابستان در کوهستان لذت می‌بردند، جایی که آن‌ها در چادرهای سیاه خود زندگی می‌کردند و آزادانه می‌دویدند و بازی می‌‌کردند، به گفته‌ی وی، به نظر می‌رسد بسیاری از جوانان محل اقامت زمستانی خود را ترجیح می‌دهند که در شهرها، روستاها یا اردوگاه‌ها خانواده‌ها در حال ساخت اقامتگاه دائمی هستند. آن‌ها می‌گویند: «ما جاده داریم، تلویزیون داریم، مدرسه داریم، ما می‌توانیم شیک باشیم!»
در روز سیزدهم خانواده‌ی مختاری به جاده‌ای آسفالته رسیدند، آن‌ها بیش از ۱۲۵ مایل را طی کرده بودند و هنوز دو روز تا اردوگاه زمستانی خود فاصله داشتند. جاده با کشاورزان بختیاری مسدود شده بود که با کامیون‌های پر از حیوانات از کوه‌ها عبور می‌کردند.
گارتویت با مختاری‌ها خداحافظی کرد، وی، گفت: «برخی از مردم این احساس را دارند که خانواده‌های کوچ‌نشین دارای توانایی‌های فوق بشری هستند، اما در واقع آن‌ها برای این کار طراحی شده‌اند، و نسبت به آن‌چه ما فکر می‌کنیم برای آن‌ها راحت‌تر است. خانواده‌ها هم‌چنین مهاجرت را به عنوان فرصتی برای ارتباط مجدد با آن‌چه که دقیقاً هستند در نظر گرفته‌اند.»
بسیاری از اقلیت‌های قبیله‌ای در ایران در حال حاضر حداقل بخشی از سال را در روستاها یا شهرها مستقر هستند و خانواده‌های عشایر ثروتمندتر تا آن‌جا که ممکن است با کامیون یا ماشین اجاره‌ای به اردوگاه می‌روند و دام‌های خود را هم می‌برند. کسانی که توانایی خرید ماشین را دارند اغلب ترجیح می‌دهند خودشان رانندگی کنند و در جاده‌های جدیدتر، بندرت بیش‌تر از یک روز طول می‌کشد تا به مقصد برسند، گرچه این به ندرت اتفاق می‌افتد و برای بسیاری از خانواده‌ها، مهاجرت ابرازی حیاتی از هویت آن‌هاست.
لوئیس بک، مردم‌شناس در دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس و متخصص قبایل کوچ‌نشین ایران است، وی می‌گوید: «بیش‌تر عشایر و عشایر سابق در ایران به شدت دل‌بسته‌ی قلمروهای سنتی خود هستند.» هریک از این گروه‌ها احساس همبستگی شدیدی دارند و می‌دانند که در ایران به عنوان اقلیت محسوب می‌شوند و اغلب در حاشیه رانده شده و سرکوب شده‌اند. بنابراین آن‌ها علاقه‌مند هستند که هویت خود را حفظ کرده و آن‌چه که هستند را به نسل بعدی منتقل کنند، مهاجرت فصلی بخشی از هویت آن‌هاست. اگر به‌طور تصادفی از یک بختیاری بپرسید، مهم‌ترین چیز در مورد فرهنگ او چیست؟ او احتمالاً می‌گوید: «مهاجرت»
برای حسین و جهان، زندگی عشایری تنها زندگی‌ای بود که می‌شناختند، اما آن‌ها انتظار نداشتند که همه فرزندانشان همین زندگی را انتخاب کنند، قبلاً هر سه فرزند آن‌ها در مدارس شهر ثبت‌نام کرده‌اند. حسین امیدوار بود که برخی از پسرانش در شهر کار پیدا کنند. وقتی از کیانوش جوان پرسیده شد که آیا او شیوه‌ی زندگی سنتی را ترجیح می‌دهد، تردید نکرد. او گفت: «بله، زیرا نمی‌توانم در شهر کاری پیدا کنم. من فقط ۱۰سال سن دارم.»

*نویسنده: آریک گابای ((Arik Gabbai))

*مترجم: صبا محمودوند، نسخه‌ی ژوئن ۲۰۲۱(Smithsonian)

*منبع: مجله‌ي اسمیتسونین

پی‌نویس‌ها:
۱٫ هلال حاصل‌خیز (Fertile Crescent) که اغلب گهواره تمدن (Cradle of Civilization) نامیده می‌شود، منطقه‌ای به شکل منحنی در خاورمیانه است، این منطقه با رودهای نیل، دجله، فرات و رود اردن سیراب می‌شود. از باختر به دریای مدیترانه، از شمال به بیابان سوریه و از دیگر سوی‌ها به شبه جزیره عربستان و خلیج‌فارس و دیگر بخش‌های مدیترانه محدود می‌شود. امروزه کشورهای مصر، اسرائیل، لبنان و نیز کرانه باختری رود اردن و نوار غزه و بخش‌هایی از اردن، سوریه، عراق، جنوب شرقی ترکیه، غرب و جنوب غربی ایران را در بر می‌گیرد. این منطقه مدت طولانی است که به علت ایفای نقشی مهم در توسعه‌ی تمدن به رسمیت شناخته‌شده و از تمدن‌‎های بین‌النهرین، مصر و شام ناشی می‌شود که شامل سومری‌ها، بابلی‌ها، آشوری‌ها، مصری‌ها و فنیقی‌ها بود.
۲٫ در زبان انگلیسی به روغن oil می‌گویند، اما برای روغن حیوانی، واژه‌ی ghee به کار می‌رود؛ روغن حیوانی کره‌ی آب شده از شیر گاو یا بوفالو است که در آشپزی نواحی جنوب آسیا استفاده می‌شود.
۳٫ در گویش لری به زالزالک وحشی «گیرچ» می‌گویند.
۴٫ در گویش لری به گلابی وحشی «مَرو» می‌گویند.
۵٫ ارده یا طحینه که در انگلیسی به آن «tahini» می‌گویند نوعی خوراکی ا‌ست که از دانه‌های کنجد تفت داده و کوبیده شده به دست می‌آید. از ارده در آشپزی لبنانی، ارمنی، یونانی، ایرانی، ترکی، عراقی، مغربی و بلغاری استفاده می‌شود. ارده به تنهایی به عنوان چاشنی یا به بخش اصلی حلوا ارده، حلواشکری و خوراکی‌های دیگر استفاده می‌شود.

نویسنده : مترجم: صبا محمودوند | سرچشمه : سیمره 595(14 مهر1400)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.