امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
- اولین پیام پزشکیان خطاب به مردم پس از اعلام نتایج انتخابات: این تازه آغاز همراهی ماست / مسیر دشوار پیشرو جز با همراهی، همدلی و اعتماد شما هموار نخواهد شد / سوگند میخورم که در این راه تنهایتان نخواهم گذاشت؛ تنهایم نگذارید
- «مسعود پزشکیان» نهمین رییسِ جمهور ایران شد
- تحلیلی کوتاه از بازی همستر کومبات
- نسبت ما و انتخابات
- رابطهی عشق و نفرت نسبت به قدرت غالب
«سیاستِ دینی» و «دینداری سیاسیکارانه»
اگر سیاست را در سادهترین تعریف «پاس داشتن ملک، رعیتداری» و ادارهی امور جامعه با تدبیر عقلانی بدانیم و دیانت (دین) را در تعریفِ دهخدا: – «دینداری کردن. صداقت و راستی. خداترسی. عدالت و تقوی و پرهیزگاری و پارسایی و خوبی و نیکویی» – مورد توجه قرار دهیم، باید گفت که دو واژه و به تعبیری دو نهاد دین و سیاست (سیاست دینی) و ارتباط مفید آنها با یکدیگر و تاثیرشان بر ساختار جامعه و کردار آدمیان متفاوت از مفهوم دو واژهی «سیاسیکاری و دینداری» (دینداری سیاسیکارانه) در رفتار برخی از ما آدمیان و تاثیر و تاثرِ گاه مخرب آنان است. دو امر سیاست و دین در ارتباط با فلسفهی زندگی انسان و کنشگری او برای سعادت در جامعه تعریف و تحلیل میشوند، انسانی که در زندگی تکساحتی نیست و ابعاد مختلف وجودی او در مسیر کمال، نیازمند نهادهای مختلف در جهت تامین امنیت، رفاه، آموزش و تربیت و پاسخگویی به نیازهای اعتقادی، فرهنگی، اقتصادی، زیستی و اجتماعیاش (آزادی و …) است. به لحاظ نظری به همان میزان اهمیت پذیرشِ حقیقت حیات خود انسان و مدیریت در جهت ادامه به سمتِ کمال و به فعلیت درآمدن مجموعه استعدادهای بالقوه درونیاش؛ وجود «دین» و «سیاست» کارکرد و اهمیت دارد به این معنا که سرنوشت تاریخ زندگی بشری با فراز و نشیبهای تدبیر سیاسی و سیاست در ادارهی جامعه و نقش دین گره خوردهاست. آنطور که ارسطو به عنصر سیاسی بودن بشر پرداخته و انسانِ اجتماعی مورد نظرش را موجودی سیاسی میداند که با تکیه بر اخلاق در جامعه و هستهی اصلی آن -خانواده – زندگی میکند و نوع زندگی بهترینِ این مخلوق در نزد ایشان در«….پیوست با فضیلتها و سهم داشتن در خیرهای بیرونی برای شرکت در اعمال فضیلتها…» تعریف میگردد که خیرهای بیرونی نیز در راستای همان دولت شهر و ادراکِ عدالت و بیعدالتی است. در حکمت عملی مورد نظر ارسطو و اقسام آن (تدبیرِ خود یا تهذیبِ نفس و تدبیرِ اجتماعات یا تدبیر منزل و تدبیر مُدُن) که ناظر بر افعال و اختیاری انسانها در جهت زیست بهتر است، بخشِ تدبیرِ مُدُن یا سیاست مُدُنِ مورد نظر وی و دیگر فلاسفه است که به بایدها و نبایدهای زندگی سیاسی و اجتماعی بشر میپردازد و این همان نهاد سیاستِ امروزی دوران ماست که باید با تکیه بر خرد جمعی و تدبیر عقلانی، امورات مختلف جامعه را رتق و فتق کند. از طرفی بر مبنای فطرت و اصل حقیقتجویی که در نهاد انسان قرار دارد، این موجود سیاسی به این واقعیت سمت و سو داده میشود که دین برای او هویت دهنده است و به عنوان« مجموعهای از نظامهای فرهنگی، اعتقادی و جهانبینیهایی…… با ایجاد نمادهایی، انسان را به ارزشهای روحانی و گاه به ارزشهای معنوی ارتباط میدهد…»(ویکی پدیا). لذا امری بدیهی هست که هرگونه خوانش از تعریف انسان و کنشهای او منهای سیاست، دین، سیاسیکاری و دینداری، ما را به تعریف و شناختی کامل در جهت تدبیرِ «خود» و تدبیرِ «جامعه» رهنمون نسازد چراکه وجود انسان با صفاتِ فضیلت و رذیلت تعریف میگردند که واقعیتهای دین، سیاست؛ دینداری و سیاسیکاری در پرورش آنها نقش اساسی دارند. در مفهوم دینداری و سیاسیکاری که به نظر میآید متمایز و متفاوت از مفاهیم کارکردی دو نهاد «دین» و «سیاست» باشد؛ افراد کنشگردر نقشآفرینیِ تظاهر به دینداری و سیاسیکاری و با رویکرد عقلانیت فردی و رهیافت اقتصادیِ هزینه و فایده به دنبال امیال و تامین منافع آنی و کوتاهمدت خود، گروه خود و باند خود هستند و با توجیهات متعصبانه به منطقِ مصالح جمع و جامعه پشت میکنند و از هرگونه ابزار برای رسیدن به اغراض استفاده مینمایند و با رویکرد اعتقادیشان – هدف وسیله را توجیه میکند- به رذایل اخلاقی و از جمله دروغ، تهمت و هتاکی متوسل میشوند و با فرار روبه جلو در هجمه علیه اصحاب اندیشه و شایستگان امانتدار پیشقدم میشوند تا همچنان بر اریکهی قدرت بمانند، همان فرد یا برخی از افراد که به تعبیر امام عادلان علی(ع) در حکمت ۱۵۰ : «در دنيا حرف زاهدانه ميزند، ولي عملش در دنيا، دنياگرانه است. اگر از دنيا برخوردار شود، سير نميشود و اگر تهيدست گردد، قناعت نميكند. از شكرِ آنچه دارد، ناتوان است؛ ولي در پي زيادي است. نهي ميكند، ولي خودش دست از گناه نميكشد. امر ميكند، ولي خودش انجام نميدهد. صالحان را دوست دارد، ولي مثل آنان عمل نميكند. گنهكاران را دشمن ميدارد، در حالي كه خودش از گنهكاران است. به جهت گناهان بسيارش، از مرگ خوشش نميآيد؛ ولي به همين حالت كه هست، باز گناه ميكند.»
نتیجهی این رویکرد و رهیافت با محوریت اغراض سوداگرانه؛ رونق گرفتنِ بازاربده و بستان و تجارت از راه تظاهر خواهد بود که در قبالِ آن فطرتِ حق اندیش به طبیعتِ مصلحتگرای منفعتاندیش فروخته میشود:
پس به هر چیــزی که دل خــواهی سپُــرد از تــو چیــزی در نهــان خـواهند بُــرد
در حالیکه در سیاستِ مدنِ متاثر از دین و آموزههای آن؛ عقلانیت جمعی در جهت منافع عموم و عیال خداوندگار است (پیامبر گرامی اسلام (ص) : « اَلْخَلْقُ عِيَالُ اَللَّهِ فَأَحَبُّ اَلْخَلْقِ إِلَى اَللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِيَالَ اَللَّهِ وَ أَدْخَلَ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ سُرُوراً ») و آنانیکه در این مسیر مومنانه قدم برمیدارند با اوصافی چون عمل صالح، صدق، وفای به عهد و امانتداری (…بِالصَّالِحَاتِ يُسْتَدَلُ عَلَى الْإِيمَانِ / نهج البلاغه، خطبه ۱۵۳) و نه حیله و خودخواهیِ منفعتاندیش موجود در دینداری سیاسیکارانه؛ بهدنبال تحققِ آرمانهایی چون عدالت در پی سیاستِ فراگیرِبهدور از تبعیض هستند. در تاریخ قدرت و سلسلهی حکمرانی حکومتها، معمولاً شاهد رویارویی دو نهاد سیاست و دین (کارکردِ تامین منافع عموم و سعادت مردم در دنیا و آخرت) با رویکرد منفعتطلبانه و استفادهی ابزاری از دین و مؤلفههای آن و اِعمال سیاسیکاریها و مکرها بودهایم که خروجی دستِ برتر داشتن شقِ سیاسیکاری و تظاهر به دینداری همواره یک «جامعهی جاهلی» برای سوءاستفادههای افراد خاصِ دودمانی بودهاست که به تعبیر امام علی(ع) درچنین شرایطی و در جامعهی عالمان و اندیشمندان لب فروبسته میگردند و جاهلان را سروری میبخشند (بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ / بخشی ازخطبه دوم نهج البلاغه). نمونههای فراوانی را میتوان در این زمینه در تاریخ اشاره نمود. با قدرت گرفتن عثمان و خلافت او که نهاد سیاست و دین به جای تمشیت امورات زندگی خلقالله کاملاً به سمت سیاسیکاری و زیستِ اشرافی یک دودمان با ظاهری از دینداری معطوف شده بود مردم خشمگین میشوند و با حمله به کاخ قدرتش او را به قتل میرسانند، بعد از این اتفاق مردم مشتاق زمامداری منادی عدالت میشوند. امام علی(ع) به عنوان منادیِ «حسُنُ التَّدبيرِ و تَجَنَّبُ التَّبذيرِ من حُسنِ السِّياسَةِ» و در نقش اصلیِ رهبرو امیر واقعی منطق «مِلاكُ السِّياسَةِ العَدلُ» درچهار سال و چند ماه اداره جامعهی زمان خود با سیاسیکاری جماعتی باقی مانده و ریشه دوانده در اشرافیت مواجه میشود که حسب منافع شخصی و گروهی با تمسک به شعارهای دینی و قرآنی چون «لا حُكْمَ إلاّ لِلّهِ»، سخن حق را بر زبان جاری مینمودند اما معنای باطل را از آن اراده میکردند و با این منافعگرایی و قدرتطلبی و سهمخواهیها؛ جنگهایی چون جمل، نهروان و صفین را بر او تحمیل کردند. این دینداری سیاسیکارانه که در جهت شهوات و امیال نفسانی شکل میگیرد، نقطهی مقابل سیاستِ نکو و زیبای علوی (جَمالُ السِّياسَةِ العَدلُ في الإمرَةِ ، و العَفوُ مَعَ القُدرَةِ) است که دین و آموزههای دینیِ منبعث از قرآن شکلدهنده و مؤثر برآن است و این توصیهها را دارد که: وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ جماعت نادان را بر اموال خود مسلط نسازید (نساء /۵) و امانتها را به اهلش بسپارید و به هنگام حاکمیت بر مردم به عدالت رفتار کنید ( إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ / نساء آیه ۵۸). این تاثیرپذیری سیاست از دینِ جامع سعادتآفرین است که در هویتبخشی به رفتار افراد و کنشگران سیاسی، اقتصادی و فرهنگی درعرصههای داخلی و بینالمللی ایفای نقش میکند و بهدور از هیاهوی دینداری سیاسیکارانهی مزورانه به دنبال اعمال سیاست دینیِ مبتنی بر گفتار عالمانه، کردار صادقانه و تصمیم مدبرانه است تا از این طریق زندگی عزتمندانهی بهدور از ریا و نفاق و سرشار از شفافیت، صداقت، عدالت و نشاط نصیب شهروندان شود. نگارندهی متن، معتقد است که عبارتِ معروفِ منتسبِ به سید حسن مدرس ولی به روایتی از میرزا علی اکبر شیخالاسلام اصفهانی – «سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست»- و با در نظر گرفتن فلسفه و شرایط تاریخی بیان این جمله؛ رواج آن در ادبیات سیاسی جامعهی کنشگران سیاسی در راستای مفهوم واقعی سیاست و دینِ (با شاخصهای تدبیر، تکریم، تحسین، ترمیم، تعهد، تخصص و….) منهای سیاسیکاری و دینداری ظاهرگرایانه (با نشانههای تزویر، تلبیس، تحقیر، تطمیع و ….) در ادارهی یک جامعهی عادلانه و بهدور از تبعیض و ستم است که در آن خطاب صدای عدالت انسانی -امام علی(ع)- به مالک اشتر طنینانداز میشود: «تا مىتوانى با پرهیزکاران و راستگویان بپیوند، و آنان را چنان پرورش ده که تو را فراوان نستایند و تو را براى اعمال زشتى که انجام ندادهاى تشویق نکنند، که ستایش بىاندازه، خود پسندى مىآورد، و انسان را به سرکشى وا مىدارد. هرگز نیکوکار و بدکار در نظرت یکسان نباشند، زیرا نیکوکاران در نیکوکارى بىرغبت، و بدکاران در بدکارى تشویق مىگردند، پس هرکدام از آنان را بر أساس کردارشان پاداش ده. بدان اى مالک هیچ وسیلهاى براى جلب اعتماد والى به رعیّت بهتر از نیکوکارى به مردم و تخفیف مالیات و عدم اجبار مردم به کارى که دوست ندارند، نیست، پس در این راه آنقدر بکوش تا به وفادارى رعیّت، خوشبین شوى، که این خوشبینى رنج طولانى مشکلات را از تو بر مىدارد» (نهج البلاغه /نامه ۵۳). در این جامعه آگاه و عالمانه و در جهان زیست انسانهاست که انتظار میرود در ترکیب «علم و دین، علم با فقر، علم با ثروت، علم با آزادی و علم و قدرت» استقامت، قناعت، نوآوری، خوشبختی و عدالت حاصل گردد و جامعهی جاهلی با رویکرد ترکیبِ جهل و قدرت (استبداد)، جهل و آزادی (هرج و مرج)، جهل و دین (تروریسم)، جهل و فقر (جرم)، جهل و ثروت (فساد) رخت بربندد و محو شود که در آن آنچه ترویج میگردد «سیاست بدون شرافت، لذت بدون وجدان، علم بدون شخصیت و تجارت بدون اخلاق» است که به نقلی از مهاتما گاندی اسباب نابودی فرهنگ و تمدن بشری به حساب میآیند.(نقل به مضمون)
حمزه فیضیپور، , دینداری سیاسیکارانه، , سیاستِ دینی،
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.