توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Sunday, 7 July , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
شناسه خبر : 14471
  پرینتخانه » فرهنگی, یادداشت تاریخ انتشار : ۰۷ شهریور ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۵ | | ارسال توسط :

روزهای دوشنبه(نگاهی به «سفرنامه‌ی تاجیکستان») -بخش ۵ و ۶

روزهای دوشنبه(نگاهی به «سفرنامه‌ی تاجیکستان») -بخش ۵ و ۶
3- توضیحات بیش‌تر در برخی صفحات «سفرنامه‌ی تاجیکستان»، آرا و نظراتی وجود دارد که به توضیح بیش‌تر نیاز دارند. نگارنده در حدّ توان این نکات را به ترتیب صفحه یادآور شده و توضیحاتی برای آن‌ها ارائه داده است. این توضیحات برای کامل شدن نکته‌های مزبور است و جنبه‌ی یادآوری دارد. 
۱-۳- دوری از پیش‌داوری
مسرّت در دیباچه‌ی سفرنامه‌ي خود آورده است که پیش از سفر به تاجیکستان برای این‌که دچار هیچ‌گونه پیش‌داوری درباره‌ی این کشور نشود، تعمداً از خواندن هر اثری درباره‌ي تاجیکستان خودداری کرده است(ص۱۰).
در این ‌باره می‌توان گفت که مطالعه و کسب آگاهی درباره‌ی مقصد سفر، صرفاً برای پیش‌داوری نیست. مطالعه‌ی پیش از سفر برای تحصیل آگاهی است و تحصیل آگاهی برای آمادگی در رویارویی با مراحل و موانع سفر. چه‌بسا که اگر او مطالعه‌ی بیشتر و ژرف‌تری درباره‌ی مقصد داشت، به این سفر نمی‌رفت و یا اگر می‌رفت، آن را به زمان دیگری موکول می‌کرد. همان‌گونه که در معرّفی دیباچه‌ی این گفتار(بخش ۱-۲) اشاره شد، انگیزه‌ی مسرّت در رفتن به تاجیکستان، اخذ دکترای زبان و ادبیّات فارسی بوده است.
در ایران، یکی از اساتید دانشگاه های تاجیکستان به او گفته بود شما به‌واسطه‌ي آثاری که تألیف کرده‌ای، بدون داشتن کارشناسی ارشد می‌توانی در مقطع دکترا به تحصیل ادامه دهی(ص۶۶). مسرّت برای این گفته هم که شده بود، می‌بایست مطالعه و کنکاش دامنه‌داری انجام دهد و پیش از سفر، صحّت و سقم آن را دریابد. با این وصف، این یک‌طرف قضیّه بوده، طرف دیگر قضیّه، تأیید مدرک در ایران بوده است. به فرض که او بی‌هیچ رادع و مانعی می توانست مدرک موردنظر را دریافت کند، امّا آیا این مدرک در ایران پذیرفته می‌شد و با مخالفت مواجه نمی‌شد؟ این موضوع نکته‌ای است که نه در ایران، بلکه در تاجیکستان به ذهن مسرّت راه می‌یابد و نگرانی او را به دنبال می‌آورد(ص۱۴۰،۱۴۲).
سرانجام وعده‌ای که در ایران به او داده بودند، نافرجام می‌ماند و عملی نمی‌شود. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، جماهیر آن با وجود رسیدن به استقلال در برخی حوزه‌ها مانند تأیید پایان‌نامه‌های دانشجویی، همچ‌نان زیر نظر روسیه و دانشگاه مسکو باقی می‌مانند. دانشگاه مسکو به دلیل این‌که مسرّت، فاقد دانشنامه‌ی کارشناسی ارشد بوده، از دادن مدرک دکتری به او خودداری می‌کند.
۲-۳- تلفظ واژه‌ي «شیر»
مسرّت در گفت‌وگو با مردم تاجیکستان درمی‌یابد که آن‌ها شیر خوردنی و شیر بیشه را یکسان تلفظ نمی‌کنند(ص ۳۲). آن‌ها برای تمایز معنی شیر دوم از شیر اول، آن را «شِیر: Šeyr»۱۱ بیان می‌کنند. در این ‌باره شایان گفتن است که فارسی‌زبان‌های افغانستان، پاکستان و هندوستان نیز چنین تلفّظی از این واژه دارند.۱۲ افزون بر این تا جایی که نگارنده دیده و شنیده در میان برخی قومیّت‌های ایران مانند لر۱۳ و بختیاری۱۴ این تلفّظ هم‌چنان وجود دارد. گرچه تلفّظ این قومیّت‌ها از شیر بیشه دقیقاً یکسان نیست و اختلاف اندکی با هم دارند، با تلفّظ شیر دیگر کاملاً تمایز دارد و به‌آسانی از آن تشخیص داده می‌شود. تلفّظ متمایز این دو واژه از یک‌دیگر، در بین اقوام دیگر ایرانی هم ممکن است وجود داشته باشد که نگارنده از آن بی‌خبر است.
در مورد نحوه‌ي تلفّظ شیر دوم در بین قوم لر که نگارنده متعلّق به آن است، گفتنی است که تلفظ «eyrŠ» بسیار فراگیر است و همه‌ي کسانی که این گویش زبان اصلی‌شان است، آن را تلفّظ می‌کنند. این تلفّظ، همان تلفّظ کهن و اصیل است که هم‌اکنون در تاجیکستان و… وجود دارد و مولوی نیز تفاوت لفظی معنایی آن را با واژه‌ي «شیر: irŠ» در بیت زیر نشان داده است:
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گرچه ماند در نبشتن، شیر و شیر
بد نیست گفته آید در گذشته این دو شیوه‌ی تلفظ از حرف «ی» تا آن‌جا متمایز و دارای اهمیّت بوده که در وجوب آن، دو مبحث زبانی یای معلوم (معروف) و یای مجهول پدید آمده و همین موضوع است که قافیه ساختن آن‌ها را در شعر جایز ندانسته است.۱۵
۳-۳- تیار کردن
نویسنده‌ی سفرنامه در خرید از بازارچه‌ای موسوم به «مرکز خرید سوم» می‌گوید: «کمپوت آلوچه را که خود دکّه‌دار، تیار [آماده، مانند گویش یزد] کرده بود، خوردیم» (ص۳۳). درباره‌ي «تیار کردن» گفتنی است که این واژه‌ي مرکب، علاوه بر یزد در شهرهای دیگری از جمله تهران کاربرد داشته و به دلیل بسامد بالای آن به فرهنگ‌های لغت نیز راه‌یافته است. فرهنگ فارسی عمید۱۶ و فرهنگ فارسی عامیانه۱۷ از این زمره‌اند.
۴-۳- تلفظ «شَش» و «خوَش»
در یکی از مجالسی که مسرّت حضورداشته، مهمان محبّت‌اف از نویسندگان معروف تاجیک در اثبات تلفّظ درست واژگان در گویش تاجیکی این بیت سعدی را:
گل همین پنج روز و شَش باشد
وین گلستان همیشه خوَش باشد
مثال می‌آورد و می‌گوید که مردم تاجیک واژه‌های «شش» و «خوش» را به طرز درست آن‌که سعدی در این بیت به‌کاربرده «شَشَ» و «خَش» تلفّظ می‌کنند(ص ۳۵).
همان‌گونه که مسرّت، تلفّظ تاجیک‌ها را از «خوَش» همسان یزدی‌ها دانسته(ص ۳۵)، باید افزود مناطق دیگری از ایران مانند استان‌های بوشهر۱۸ و چهارمحال بختیاری۱۹ نیز چنین تلفّظی دارند. هم‌چنین بسیاری از کهن‌سالان لرستان، واژه‌ي «خوش» را «خَش» تلفظ می‌کنند.
کاربرد «شَش» هم در ایران غریبه نیست و بسیاری اقوام از قبیل لرهای لرستان۲۰ و چهارمحال بختیاری۲۱ هنوز آن را به کار می‌برند.
۵-۳- زبان و تحوّل
یکی از تصوّرات اشتباه و متأسّفانه رایج درباره‌ی زبان که در این کتاب هم دیده می‌شود، باور به تلفّظ‌های کهن و معیار قرار دادن آن‌هاست. بر این اساس تلفّظ درست یک واژه، تلفّظی است که در گذشته وجود داشته و امروزه هم باید از آن تبعیّت کنند. چنین باوری انکار یکی از پدیده‌های زبان به نام «تحوّل» است؛ واقعیّتی که در طیّ حیات زبان، وجود داشته و بدون توجّه به تصوّرات آدم‌ها آرام‌آرام راه خود را می‌یابد و می‌رود.
در صفحه‌ی ۳۵ «سفرنامه‌ی تاجیکستان» درباره‌ی تلفّظ عدد «۶» عنوان‌شده که «شَش» تلفظ درست آن است؛ یعنی همان تلفّظی که سعدی به‌کاربرده و مردم تاجیکستان نیز به کار می‌برند. در این‌ باره باید گفت که هرچند تلفظ «شَش» اصیل‌تر و کهن‌تر است، لزوماً درست‌تر هم نیست، زیرا زبان با گذر زمان، متحوّل می‌شود و نه ‌فقط در تلفّظ که در معنا هم تحوّل می‌یابد و با ریخت آغازینه‌ی خود فاصله می‌گیرد.
همانا تغییرات زبان، یک‌باره نیست؛ تدریجی و محصول عواملی است که زبان شناسان آن‌ها را در دو دسته معرّفی کرده‌اند: علل خارجی یا برون زبانی، علل داخلی یا درون زبانی. منظور از علل خارجی یا برون زبانی عوامل و عناصری است که خارج از زبان بر زبان تأثیر می‌گذارند. در این فرایند، تحوّلات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… واژه‌های تازه‌ای در زبان وارد و برخی واژه‌ها کهن را از زبان خارج می‌کنند. برای مثال، در زبان فارسی رایج امروز، کلماتی مانند برگستوان، چرخشت، گازر و… براثر متروک ماندن برخی مشاغل به‌تدریج کنار رفته و در مقابل لغت‌هایی مانند آنتن، ماهواره، یارانه و… به دنبال ظهور شغل‌های جدید به زبان فارسی راه‌یافته‌اند.۲۲
منظور از علل داخلی، تغییراتی است که بدون دخالت عوامل خارجی در زبان حادث می‌شود. این تغییرات بر اساس «قانون کم‌کوشی» زبان است. بر اساس این قانون که به آن «قانون اقتصاد زبان» هم می‌گویند، زبان متمایل به‌صرف کم‌ترین انرژی در گفتار است و به‌طور خودکار، تلفّظی را که راحت‌تر است، برمی‌گزیند.۲۳
واژه‌ی «خدا» مثال مناسبی برای نشان دادن تغییرات آوایی و معنایی در زبان است. این واژه در پهلوی اشکانی «خَوَتاز: xavatâdh»، در پهلوی ساسانی «خَوَتای: xavatây» و در فارسی جدید «خدا: xodâ» تلفّظ شده است. معنی آن در زبان‌های پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی، «شاه و بزرگ بوده» و در فارسی جدید به خالق و آفریننده تغییر معنی داده است.۲۴ «خوتای» به معنی بزرگ و شاه، در واژه‌ی مرکب «خوتای نامک» نیز دیده می‌شود. این واژه بعدها به «خدای‌نامه» و سرانجام به «شاه‌نامه» دیگرگون‌شده است.۲۵
بنابراین، تلفّظ واژه‌هایی مانند «شَش» به سبک و سیاق کهن، بر درستی آن دلالت ندارد و توصیه برای رعایت آن دست‌کم برای مردم ایران ناممکن است. منظور از مردم ایران، همه‌ی کسانی است که زبان اصلی و رسمی آن‌ها فارسی رایج در ایران است و تلفّظ‌های خاص قومی را در برنمی‌گیرد. برای مثال لٌر یا کردی که عدد «۶» را به گویش قومی خود تلفّظ می‌کند، هنگام سخن گفتن به زبان رسمی «شِش» را بر زبان می‌آورد.
نظام آوایی هر زبان، به‌طور طبیعی، تلفظی را که آسان‌تر است، اختیار می‌کند و به دستور و توصیه نیازی ندارد. همان‌گونه که نظام آوایی زبان فارسی، تلفّظ حروف حلقی عربی (ء ، ح ، خ ، ع ، غ ، ه) را به شیوه‌ی عرب‌ها برنمی‌تابد، نظام صوتی زبان عربی نیز از تلفّظ برخی حروف زبان فارسی (پ، چ، ژ، گ) ناتوان است. چون مردم تاجیکستان بیش از هفتادسال در چنبره‌ی نظامی بسته زندگی کرده و از لحاظ روابط اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی با مردم دیگری جز روس‌ها ارتباط نداشتند؛ زبان‌شان به همان حالت گذشته مانده و عوامل درون‌زبانی و برون‌زبانی بر نحوه‌ی بیان و تلفظ آن‌ها تأثیر چندانی نداشته است. اگر هم تغییر و تأثیری مشاهده‌شده از خط و زبان روسی است.
مردم تاجیکستان، علاوه بر خطِ روس‌ها بسیاری از واژه‌های پرکاربرد خود را نیز از آنان گرفته‌اند «آفتاواگزال: پایانه»، «اٌف: زاده‌شده»، «پاپکا: پوشه»، «خِلیب: گندم، نان گندم»، «سیر: پنیر»، «کرتوشکا: سیب‌زمینی»، «کورس: سال آموزشی و دانشگاهی» و «مرشورتکه: مینی‌بوس» تعدادی از آن‌هاست(ص۱۸۱-۱۶۵).
صرف‌نظر از مقوله‌ی «تحوّل زبان» چنان‌چه تلفّظ کهن یک واژه، معیار درست بودن آن باشد، «تلفّظ کهن»، دامنه‌ی معیّنی ندارد و نمی‌توان محدوده‌ی خاصّی برای آن تصوّر کرد. اگر محدوده‌ي زبانی آن مثلاً قرن هفتم باشد، چرا قرن‌های پیش از آن معیار نباشد؟ در باره‌ی واژه‌ی «خدا» که ساخت‌هایی از آن گفته شد، چرا چنین پنداری وجود ندارد و کسی به‌جای «خدا» ساخت‌های کهن ساسانی و یا اشکانی آن را به کار نمی‌برد و توصیه هم نمی‌کند؟! همان‌گونه که امروزه کسی «خدا» را «خوَتاز» و یا «خَوَتای» تلفّظ نمی‌کند، تلفّظ «شَش» هم برای مردم امروز ایران کاربردی ندارد. مبنا قرار دادن تلفّظ کهن یک واژه از هر زاویه که نگاه شود، معیاری لرزان است و نباید لازم‌الاجرا شناخته شود.
روی هم رفته، «برای سخن‌گویان یک زبان، تلفظ درست، تلفّظی است که ویژگی‌های زیر را دارا باشد:
۱- سازگار و هماهنگ با نظام آوایی سخن‌گویان آن زبان باشد.
۲- همگان و یا بیش‌تر مردم، آن را بر زبان جاری کنند.
۳- همه‌ فهم باشد و افراد گروه‌های مختلف اجتماعی آن را درک نمایند».۲۶
مصداق چنین ویژگی‌هایی برای مردم تاجیکستان از تلفظ عدد «۶» ، «شَش» و برای مردم ایران «شِش» یا «شیش» است و تلفظ غلطی وجود ندارد. مصداق دیگری که در این باره می‌توان آورد، کاربرد ناهم‌سان «ک» و «گ» در ایران و تاجیکستان برای جمع بستن برخی اسامی است. به روایت حسین مسرّت مردم تاجیکستان «به درستی جمع‌ها را با «گ» می‌آورند نه با «ک»، مانند نیاگان، دخترگان … ولی در ایران برخی با«گ» است، مانند آیندگان و برخی با «ک»، مانند نیاکان»(ص ۷۲).
در این‌جا نیز باید گفت غلط و اشتباهی در کار نیست. نظام آوایی زبان مردم تاجیکستان برای جمع بستن برخی نام‌ها توانایی تولید «ک» را ندارد، در حالی که نظام آوایی زبان مردم ایران این دو حرف را می‌تواند تولید کند. با این وصف هیچ کدام از این دو نحوۀ تلفظ غلط نیست و هر یک از آن‌ها درست و منطبق بر نظام آوایی کنونی زبان آن‌هاست.
پی‌نویس‌ها:
۱۱- حمید ایزدپناه، فرهنگ لری، تهران، اساطیر، ۱۳۸۹، ص ۱۳۶٫
۱۲- محمّد معین، فرهنگ فارسی، جلد چهارم، تهران، امیرکبیر، چاپ هشتم، ۱۳۷۱، ص ۵۲۳۵٫
۱۳- حمید ایزدپناه، فرهنگ لری، همان، ص ۱۳۶٫
۱۴- ظهراب مددی، واژه‌نامه‌ي زبان بختیاری، تهران، سها، ۱۴۰۰، ص ۲۶۶٫
۱۵- سیروس شمیسا، آشنایی با عروض و قافیه، تهران، فردوس، چاپ هشتم، ۱۳۷۰، ص ۱۲۳٫
۱۶- حسن عمید، فرهنگ فارسی عمید، فرهنگ مفصّل و مصوّر، تهران، امیرکبیر، چاپ هجدهم، ۱۳۶۲، ص ۳۵۵٫
۱۷- ابوالحسن نجفی، فرهنگ فارسی عامیانه، جلد اول، تهران، نیلوفر، ۱۳۷۸، ص ۳۴۲٫
۱۸- سید جعفر حمیدی، فرهنگ واژه‌های بوشهری، تهران، بامداد نو، ۱۳۹۸، ص ۷۵٫
۱۹- ظهراب مددی، واژه‌نامه‌ی زبان بختیاری، همان، ص ۱۷۴٫
۲۰- حمید ایزدپناه، فرهنگ لری، ص ۱۳۲٫
۲۱- ظهراب مددی، واژه‌نامه‌ی زبان بختیاری، ص ۲۵۷٫
۲۲- مهری باقری، تاریخ زبان فارسی، تهران، قطره، چاپ پنجم، ۱۳۷۸، ص ۱۵٫
۲۳- همان، ص ۱۶٫
۲۴- محمّدحسین خلف تبریزی، برهان قاطع، به اهتمام محمّد معین، جلد دوم، تهران، قطره، چاپ ششم، ۱۳۷۶، ص ۷۱۸ (پانوشت).
۲۵- میرجلال‌الدّین کزازی، مازهای راز، جستارهایی در شاه‌نامه، تهران، مرکز، ۱۳۷۰، صص ۶۷-۶۶٫
۲۶- مرتضی یاوریان، عَطر یا عِطر؟ و چهار گفتار دیگر، (حلّ چند مشکل زبانی، آوایی، املایی و دستوری)، تهران، روزگار، ۱۳۹۷، ص ۳۲٫
ادامه دارد…
*هرگونه برداشت و تلخیص از مطالب این تارنما بدون ذکر منبع ممنوع است و پیگرد قانونی دارد.
نویسنده : مرتضا یاوریان(بارمان) | سرچشمه : سیمره634 و635(22 و 29 امرداد401)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.