توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Wednesday, 3 July , 2024
امروز : چهارشنبه, ۱۳ تیر , ۱۴۰۳ - 27 ذو الحجة 1445
شناسه خبر : 24167
  پرینتخانه » پیشنهاد سردبیر, ورزش, یادداشت تاریخ انتشار : ۱۱ تیر ۱۴۰۳ - ۸:۱۱ | | ارسال توسط :

خیبر خرم‌آباد؛ چهل سال بعد

خیبر خرم‌آباد؛ چهل سال بعد
اول؛ اوایل تابستان سال ۱۳۶۵ است؛ جام جهانی۱۹۸۶ مکزیک تازه به پایان رسیده است. هنرنمایی‌های مارادونا با پیراهن تیم ملی آرژانتین، علاقه‌مندان را به فوتبال سیراب کرده است.

او ضمن نمایشی تاریخی، یک‌تنه و با اتکا به هنر ذاتی خود، آرژانتین را قهرمان جام جهانی می‌کند. بازی‌های مارادونا و کارهای خارق‌العاده‌اش در زمین بازی، تصویری جدید و رؤیایی به فوتبال دوستان عرضه می‌کند و در هر کوی و برزنی جوانان و نوجوانان نام او را فریاد می‌کنند. با وجود آن‌که در آن سال‌ها پخش مستقیم بازی‌های ورزشی، واژه‌ای مهجور در ادبیات ورزش و تلویزیون به حساب می‌آمد؛ اما پخش با تأخیر بعضی بازی‌ها که معمولاً چند ساعت بعد از اتمام هر بازی انجام می‌شد، باعث توسعه‌ی این اندک فضای ایجاد شده بود و تا حدودی توانسته بود روح فوتبال را در وجود فوتبال دوستان زنده نگه دارد.

دوم؛ هیجان فوتبال به اوج رسیده است. برای من که نوجوانی ده یازده ساله‌ام و در خرم‌آباد زندگی می‌کنم، فوتبال جلوه‌ای نو پیدا می‌کند. پایان جام جهانی فوتبال به آغاز مسابقات لیگ سراسری قدس گره می‌خورد. تب فوتبال بالا می‌رود. سطح اول فوتبال ایران در دومین دوره‌ی مسابقات لیگ قدس که اولین لیگ سراسری فوتبال کشور در بعد از انقلاب (معادل لیگ برتر کنونی) در جریان است و تیم منتخب لرستان در گروه اول بازی‌ها با تیم‌های منتخب تهران، خوزستان، گیلان، فارس، بوشهر و یزد هم‌گروه است. قدرت‌های اصلی فوتبال ایران در کنار لرستان قرار می‌گیرند تا عیار واقعی فوتبال لرستان نمایان شود. تیم محبوب ما در این دوره غیر از شکست مقابل تیم تهران که هسته اصلی تشکیل دهنده تیم ملی است، در مابقی بازی‌ها نتایج درخشان و دور از ذهنی می‌گیرد. پیش‌رفت و حرکت رو به جلوی فوتبال لرستان که از بهار ۱۳۵۷ آغاز شد و تیم مجتمع گوشت خرم‌آباد، شانس اول صعود به لیگ تخت جمشید به حساب می‌آمد، هر چند با وجود به ثمر نشستن انقلاب اسلامی ایران دچار وقفه می‌شود، اما خیلی زود و پس از انقلاب، لرستان با حضور قدرتمند در مسابقات سطح اول قهرمانی کشور در سال ۱۳۵۸ و خلق یک شگفتی بزرگ در حضور بهترین‌های ایران، ضمن کسب عنوان سوم بازی‌های فوتبال قهرمانی کشور، به عنوان نماینده‌ی ایران راهی مسابقات بین‌المللی بنگلادش می‌شود. در این جام تیم لرستان در حضور تیم‌های از کشورهایی چون کره جنوبی، تایلند، اندونزی و… تا مرحله‌ی نیمه نهایی بالا می‌آید و فقط با انجام یک حرکت ناجوان‌مردانه از سوی کشور میزبان از صعود به فینال باز می‌ماند.

سوم؛ پس از چند سال تعطیلی فوتبال به خاطر وقوع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، برای دومین بار مسابقات فوتبال در کشور برگزار می‌شود.
تیم لرستان در حضور تماشاگران پرشورش، موفق به شکست دادن تیم‌هایی چون خوزستان، فارس، گیلان و یزد می‌شود. لرستان در خانه‌ی حریفان، ضمن پیروزی با ارزش در شیراز مقابل تیم فارس، در رشت نیز با کسب نتیجه‌ی تساوی مقابل گیلان امیدها را برای خلق یک شگفتی دیگر بالا می‌برد. خوب یادم هست هفته‌نامه‌ی کیهان ورزشی که در کنار هفته‌نامه‌ی دنیای ورزش تنها نشریات ورزش آن دوران بودند، ضمن چاپ یک عکس رنگی از تیم لرستان (من این عکس را پشت جلد بهترین کتاب درسی مدرسه‌ام قرار دادم) یک تیتر درشت کار کرده بود با این عنوان:«این بار نوبت لرستان و خراسان است»، مطلب را که می‌خواندی لبریز از شوق و البته دلهره‌ی انتظار می‌شدی. انتظار برای خلق یک شگفتی، برای سری بین سرها درآوردن و اثبات شایستگی‌های جوانان یک سرزمین. هرچند شگفتی کامل نمی‌شود و تیم شگفتی ساز و پر قدرت لرستان بعد از تیم‌های تهران و خوزستان و بالاتر از تیم‌های گیلان، فارس، بوشهر و یزد با کسب عنوان سوم گروه به کار خود پایان می‌دهد. در اواسط مسابقات لیگ قدس، تیم خیبر خرم‌آباد که شاکله‌ی اصلی تیم لرستان را تشکیل می‌دهد، وارد اولین دوره‌ی مسابقات جام حذفی کشور بعد از انقلاب می‌شود. تیم خیبر می‌بایست روزهای میان هفته، مقابل حریفانش به میدان برود و همان بازیکنان باید در قالب تیم منتخب لرستان، روزهای جمعه برابر حریفانشان در لیگ قدس صف‌آرایی کنند.

چهارم؛ به‌رغم وجود جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، فوتبال و زندگی در جریان است. هر چند احتمال حمله‌ی موشکی یا هوایی هواپیماهای
عراقی به شهر خرم‌آباد، آرامش نسبی را به مخاطره می‌اندازد؛ اما روزهای اوج، روزهای بغض و روزهای گریه و خنده هواداران فوتبال باعث شده این خطر دائمی را برای مدت کوتاهی هم که شده فراموش کنیم. من هم مانند اغلب هم‌سالانم که در سن نوجوانی هوادار تیم لرستان و همین طور خیبر بودند، با همه‌ی دلهره‌های گاه‌گاهمان نسبت به خطر این‌گونه اقدامات وحشیانه، با فوتبال روی دیگر زندگی را در کنار هم تجربه می‌کنیم. گویی جنگی در کار نیست و می‌شود حداقل به اندازه‌ی یک نود دقیقه از جنگ و عوارض روحی و روانی‌اش دور ماند.
پنجم؛ اواخر تیرماه ۱۳۶۵ است. موشکباران یا بمباران شهر خرم‌آباد به وسیله‌ی عراق هنوز آغاز نشده است. هر لحظه بیم وقوع اتفاقی تلخ می‌رود. خرم‌آباد به طور همزمان درگیر دو تورنمنت سطح اول فوتبال ایران است. شگفتی هنوز کامل نشده است. زمان برای خلق یک افتخار ابدی که برای همیشه در اذهان بماند؛ یک بازی و یک برد برای همیشه‌ی روزگار.
خیبر تیم تازه شکل گرفته‌ی شهر خرم‌آباد، خیلی زود و زودتر از حد تصور مهر خود را در دل مشتاقان فوتبال جای می‌دهد و برای خود هواداران بیشماری را دست و پا می‌کند. درست یادم هست که حتی برای بازی‌های لیگ استانی خیبر نیز چند هزار نفر به ورزشگاه تختی می‌رفتند تا بازیهای این تیم را از نزدیک تماشا کنند. موقعیت و فضا برای یک آغاز، یک حماسه آماده است. مردم با دل و جان و یکدل و هم‌صدا در کنار تیم شهرشان هستند. خیبر آغاز یک هویت نو و موجب دمیدن نغمه‌ی امید در روح و کالبد ورزش و فوتبال لرستان می‌شود. بی هیچ رسانه‌ی دیداری و شنیداری که تیم و بازیکنانش را در بوق و کرنا کند و فقط از سر عشق و علاقه یک عده فوتبالیست بی‌ادعا اما با استعداد و فرصت طلب و حمایت جمع زیادی از مردم شهر. خیبر حرکتش را به سوی افتخار آغاز می‌کند. روزنه‌ای به سوی امید و فریاد مظلومیت یک قوم در قالب فوتبال، شروعی تازه به بلندای کوه…

ششم؛ مسابقات جام حذفی کشور پس از سال‌ها دوباره از سر گرفته می‌شود. خیبر در دور اول استراحت دارد و در دور دوم در شهر همدان موفق به شکست دادن تیم متحد این شهر می‌شود. بازی‌ها به شکل تک حذفی برگزار می‌شود. دست تقدیر خیبر را در دور سوم بازی‌ها رو در روی پرسپولیس قرار می‌دهد. میزبان بازی نیز شهر خرم‌آباد است. پرسپولیس در آخرین ماه از فصل بهار در کوران مسابقات باشگاه‌های تهران- تنها مسابقات باشگاهی در سطح اول فوتبال کشور- و در بازی شهرآورد تهران مقابل حریف دیرینه‌اش استقلال با سه گل به پیروزی می‌رسد. شاهرخ بیانی ستاره استقلال که تنها مدتی پیش از این تیم به پرسپولیس پیوسته است، دو بار دروازه‌ی تیم سابقش را باز می‌کند. ناصر محمدخانی نیز در روزی که ستاره‌ی بی‌چون و چرای بازی بود، یک گل به ثمر می‌رساند تا بازی حیثیتی به سود قرمزها به پایان برسد. پرسپولیس پُر بود از ستاره‌های با تجربه و جوانان جویای نامی که بعدها موجب رقم خوردن افتخاراتی برای فوتبال ایران شدند. علی پروین، حمید درخشان، ناصر محمدخانی، شاهرخ بیانی، محمد مایلی‌کهن، محمد پنجعلی، فرشاد پیوس، محمد انصاری‌فرد، بهروز سلطانی و… از جمله‌ی این بازیکنان بودند که بی شک بسیاری از آنان جزو بهترین فوتبالیست‌های تاریخ ایران و حتا آسیا به شمار می‌آمدند. حالا خیبر می‌بایست برای صعود به مرحله‌ی نیمه‌نهایی جام حذفی، مقابل این تیم بزرگ قرار بگیرد. پرسپولیس اسکلت اصلی تیم ملی ایران را نیز شکل می‌داد. جمعی از بازیکنان این تیم هسته‌ی اصلی تیم ملی ایران را در مسابقات بازی‌های آسیایی سئول که در پاییز همین سال در کره جنوبی انجام می‌شد را تشکیل می‌دادند.

هفتم؛ گرمای تابستان خودی نشان می‌دهد. درست یادم نیست تابستان آن سال گرم‌تر بود یا تابستان‌های بعدی. هرچه بود فوتبال و گرمای آتشینش برای ما مهم بود و نه چیز دیگری. بعد از ظهر یک روز گرم میان هفته، سوار بر ترک موتورسیکلت عمویم راهی ورزشگاه شهرمان شدیم. برای اولین بار بود که این همه آدم را یک‌جا می‌دیدم. الان که فکرش را می‌کنم، نمی‌دانم ما چگونه در میان آن همه تماشاگر مشتاق و خیل عظیم، راهی به داخل استادیوم پیدا کردیم.
چطور شد که هیچ اتفاقی نیفتاد. اگر آن زمان روزنامه بود و شبکه‌ی سومی و برنامه‌ی نودی چه خبرها و چه رویدادهایی که از خرم‌آباد برایشان مخابره نمی‌شد. دکل‌های نورافکنی ورزشگاه از پایین تا بالا پر بود از تماشاگرانی که آمده بودند تا بزرگ‌ترین بازی عمرشان را از نزدیک ببینند. دامنه‌های کوه واقع در ضلع غربی استادیوم نیز لبریز از تماشاگران مشتاق خرم‌آبادی بود. تجربه‌ی دیدن یک رؤیا، رؤیایی که واقعی می‌نمود. دیدن این همه ستاره‌ی طراز اول فوتبال ایران که در مقابل تیم نوظهور شهرمان حرفی برای گفتن نداشتند، لذت‌بخش و غیرقابل تصور بود. بیش‌تر به سیر کردن در آسمان‌ها و حرکت بر بلندای ابرها می‌مانست. یک رؤیای شیرین واقعی. ضربه‌ای که محمدی‌اصل در نیمه‌ی دوم این بازی و از فاصله‌ی ۳۰ متری روانه‌ی دروازه‌ی پرسپولیس کرد از آن استثناهای فوتبال بود که شاید از هر صد بار تنها یک‌بار به ثمر می‌نشنید و امروز آن یک‌بار بود. برای لحظاتی بیست هزار چشم مسیر توپ را دنبال کردند تا توپ تور سجاف بالای دروازه‌ی ضلع شمالی ورزشگاه را که دروازه‌ی پرسپولیس بود تکان داد. دروازه‌بان پرسپولیس خشکش زده بود و مانند تماشاگران تنها مسیر توپ را دنبال کرد. گل…یک گل و شادی بیش از ده هزار نفر حاضر در ورزشگاه که از اعماق وجود خود نام خیبر را صدا می‌زدند، بهترین هدیه‌ی فوتبالی تاریخ لرستان بود. فریاد شادی که مطمئنم بزرگ‌ترین فریاد شادی هم‌زمانی بود که خرم‌آباد به‌خود دیده بود. خیبر راهی نیمه‌نهایی شد و با پیروزی بر پاس بوشهر راهی فینال مسابقات حذفی شد.

هشتم؛ بازی فینال در پیش است و ما بی‌صبرانه منتظر یک پیروزی دیگر هستیم، آن هم مقابل ملوان بندرانزلی در ورزشگاه شهید شیرودی تهران. لذت انتظار برای این بازی مهم که مهم‌ترین بازی تاریخ یک تیم لرستانی بود، با حمله‌ی هوایی هواپیماهای عراقی و بمباران شهر خرم‌آباد به کابوس مبدل شد. شهر خالی از سکنه شده است. خیابان‌ها خلوت است. هیچ اثری از شور و نشاطی که چند روز قبل و بعد از پیروزی‌های خیره کننده‌ی تیم‌های لرستان و خیبر در شهر به وجود آمده بود نیست. ما هم بسان خیلی از خانواده‌های
خرم‌آبادی ترک دیار می‌کنیم. اما تمام هوش و حواسمان متوجه خیبر است. چند روزی از بازی فینال گذشته بود که من در الشتر نتیجه‌ی بازی را فهمیدم. مجله‌ی کیهان ورزشی که روزهای شنبه هر هفته چاپ می‌شد با یک روز تأخیر به خرم‌آباد می‌رسید و با یک تأخیر یک روزه‌ی دیگر به الشتر. پدرم مجله را از هبت که با چرخ دستی‌اش خیابان‌های الشتر را می‌گشت و روزنامه و مجله‌هایش را می‌فروخت، تهیه کرد. آن‌جا بود که من پس از شش روز متوجه شدم بازی فینال را به ملوان واگذار کرده‌ایم.

نهم؛ خیبر زودتر از حد تصور به افسانه‌ها پیوست. افسانه‌ای که ممکن است گاهی و به بهانه‌ای آن‌ را به یاد آوریم و افسوسی ابدی به حال تیمی که از دست رفت. سال‌ها گذشت تا متوجه شویم که این پیروزی‌ها و این حضور کوتاه مدت تمام حقیقت نیست. خیبر برای مدتی هر چند کوتاه برای مایی که همیشه چشم امیدمان بر گشایش روزنه‌ای برای ابراز وجود و اثبات شایستگی‌هایش می‌گشت، صدایی تازه بود صدایی برای فریاد مظلومیت و محرومیت قومی که از قافله – هرچه که بود- جدا افتاده بود. قافله‌ای که ما عضوی از آن نبودیم و گویا هنوز هم نیستیم و در هیچ کجا به شماره نمی‌آییم. خیبر نام و آوازه‌اش به‌سان یک کوه بلند بود، اما افسوس مانند یک خواب، کوتاه و زودگذر بود.

دهم؛ خیبر خیلی زود و در سریع‌ترین زمان ممکن محبوب دل هواداران شد و کلید این ورود بازی مقابل پرسپولیس در خرم‌آباد بود و اکنون پس از این همه سال، درخشش امسال خیبر خرم‌آباد در مسابقات لیگ یک آزادگان که ضمن قهرمانی توانست بسیاری از رکوردهای این مسابقات را به نفع خود جابه‌جا کند، موجی از شادی را در دل هواردان بیشمارش پدید آورد و بار دیگر لبخند شادی را بر لبان مشتاقان این تیم نشاند. امروز فوتبال دست‌خوش تغییرات بسیار شده است و دامنه این تغییرات گسترده را می‌توان در همه جا احساس کرد. این تغییرات از عوامل ظاهری و نوع آرایش و سبک زندگی بازیکنان شروع می‌شود و تا پول‌های زیاد و قراردادهای میلیاردی رد و بدل شده که گاه با شائبه‌های فساد پیرامون آن حاشیه‌ساز می‌شود را در بر می‌گیرد. زمانی اکثر بازیکنان لیگ قدس و باشگاه‌های تهران مانند اکثریت مردم زندگی معمولی داشتند و درآمد ستاره‌های آن دوران از فوتبال دولتی ایران در حدی نبود که نسبت‌شان با مردم ایران نسبت شاهزاده و گدا باشد! به هر روی و جدای از این گفته‌ها؛ خیبر این روزها مایه‌ی مباهات همه‌ی ما است تیمی که توانست آرزوی حضور یک تیم از خرم‌آباد را در سطح اول فوتبال کشور را بعد از بیش‌تر از سی سال برآورده کند. حالا خیبر بعد از تیم گهر زاگرس دومین تیم از لرستان است که حضور در سطح اول فوتبال کشور را تجربه می‌کند. حالا و در این عصر نوین چشم امید تمام لرتباران ایران به خیبر است تا بعد از چند دهه دوباره صدایی تازه از لرستان را به سراسر کشور برساند.
سوئد؛ ژوئن ۲۰۲۴/خرداد۱۴۰۳

نویسنده : سعید عسکری‌عالم | سرچشمه : سیمره‌ی شماره‌ی 726(31 خرداد 1403)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.