توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Thursday, 27 June , 2024
امروز : پنج شنبه, ۷ تیر , ۱۴۰۳ - 21 ذو الحجة 1445
شناسه خبر : 24029
  پرینتخانه » اجتماعی, یادداشت تاریخ انتشار : ۲۸ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۳:۴۰ | | ارسال توسط :

تولیدِ نسل یا نسل‌کُشی

تولیدِ نسل یا نسل‌کُشی
چند وقت پیش با دوست و همکاری روبه‌رو شدم که خلاف گذشته شاداب و سرحال به‌نظر نمی‌رسید.

بسیار تکیده و دل‌شکسته بود، البته قانون سلامت روانی در این حالت حکم می‌کند که در تقویت روحیه‌ی طرف کوتاه نیاییم تا حدی که بکوشیم وضعیت به جهت مثبت کشانده شود. فرد مورد نظر از گرفتاری‌های روزمره و دردسرهای زندگی‌اش می‌گفت. هرگز به روی خود نمی‌آوردم اما با توجه به آن‌چه شده یا می‌شود باید فقط به حرف‌های او گوش می‌دادم و به‌گونه‌ای با وی هم‌دردی می‌کردم. سرانجام متوجه شدم رویدادهای زندگی تا حدودی افسرده‌اش کرده‌است. به او گفتم دوست عزیز بهتر است بدانی در جهان سوم به‌ویژه کشورهای عقب‌مانده گذران زندگی حالت یک‌نواختی ندارد بلکه نوسان دارد. شایسته است فرد خود را برای هر پیش‌آمدی آماده کند گفت: خیلی گرفته‌ام، چکار کنم؟ گفتم: علم روان‌شناسی بر این نکته تاکید دارد که مجالس جشن و شادی برای افراد افسرده چندان مناسب نیست باید این‌گونه افراد گاهی به گورستان‌ها سر بزنند تا اندکی از بارِ سنگین افسردگی رها شوند. گفت: فلانی با داشتن چند فرزند بی‌کار و درس‌خوانده خودبه‌خود زندگی آدم به‌گورستان تبدیل می‌شود. وقتی چهار فرزند را با این وضع داشته‌باشی نمی‌دانم تبلیغ فرزندآوری چه معنایی دارد؟ و ضمنا او برای من داستان بسیار جالبی از نویسنده‌ی بزرگ . طنزپرداز ایرانی عبید زاکانی تعریف کرد: به این شکل که: درویشی با فرزند خردسال خود در محلی نشسته بود مشاهده کرد جمعیتی چیزی را حمل می‌کنند. فرزند از پدر خود پرسید این چیست؟ پدر جواب می‌دهد:« این آدمی است که مرده است.» فرزندش می‌پرسد او را کجا می‌برند؟ پدر می‌گوید: « به‌جایی که نه آب هست نه غذا هست و نه دیگر مایحتاج زندگی.» فرزند می‌گوید:« پدر جان یعنی او را به خانه‌ی ما می‌برند؟»
توجه کنیم به ظرافت و نکته‌سنجی عبید زاکانی که در بیان فقر و محرومیت چقدر زیبا با فرزند خود داهیانه مطرح می‌کند و تا چه حد به کسانی که پنبه در گوش خود نهاده‌اند، هشدار می‌دهد. هم‌اکنون جامعه‌ی ما گرفتار دو عفریت تخریب‌گر شده‌است: دروغ و فساد و در پی آن فقر و ناکامی و این هر دو بر اثر نبود امکانات اقتصادی و عدم تعادل روانی برخی قدرت‌مندان است که تصور می‌کنند هر کاری بشود و هر انحرافی که باشد با دروغ‌پردازی و گفتار درمانی حل می‌شود و این خود به‌ روشنی اهانت به دانش مردم است.
این‌گونه رفتار که ناشی از سلامت روانی نیست زاییده‌ی اصالت بد و تربیت نادرست است، زیرا اگر گاهی در شرایطی قرار گیریم که فرمان زندگیِ درست از دست قدرتمندان خارج شود استعمارگران وارد مهلکه‌ی ملت و مملکت می‌شوند. شاید برخی گمان کنند این‌گونه نیست اگر این است برنامه‌ریزان چنین دنیای تاریک سیاسی چه لذتی از آن می‌برند؟!
به قول سعدی: تو را که آن‌چه مراد است در جهان داری/ چه خبر ز حال زارِ منِ ناتوان داری!
تاریخ نشان داده‌است افراد محروم و ستم‌دیده وقتی صاحب قدرت شوند ممکن است به دو شکل با مردم و همراهان خود رفتار کنند، یا مانند کریم‌خان زند با وجود سواد ناکافی جامعه‌‌ی خود را از دستِ استعمارگران و فقر و تنگ‌دستی و بی‌عدالتی رها سازند یا این‌که مثل آقامحمدخان قاجار آن‌چنان نسبت به هم‌نوعان خود کینه بورزند که حتا اجازه‌ی ظرف بزرگ یا اضافی برای پختن غذا به ملت خود ندهند.
البته چنین رفتارهایی زاده‌ی دو عامل انکارناپذیر است که پیش‌‌تر به آن‌ها اشاره شد. نباید فراموش کرد خانواده، محیط و همراهان هر فرد ممکن است او را به‌سوی پاکی یا پلیدی بکشانند. هستند و بوده‌اند کسانی که از روز اول به دست آوردن قدرت با خود پیمان بسته‌اند که انتقام محرومیت‌ها و ناکامی‌های گذشته‌ی خود را از هم‌نوعان بی‌گناه و همراه خود بگیرند. بدون شک، چنین شخصیت‌های روان‌گسیخته دقیقا مانند میکروب یا ویروس‌های کشنده به‌صورت همه‌گیر عمل می‌کنند تا آن‌جا که می‌توانند از چنین انتقام کوری دست‌بردار نباشند. اگر چنین افرادی فقط متوجه یک نکته شوند که همه‌ی انسان‌های هم نوع او گناه‌کار نیستند و نباید با همه به ستم‌گری رفتار کرد و مسیر زندگی آن‌ها را از جهت سلامت به مسیر برانگیختگی هیجانات شدید ناخوشایند کشاند زیرا با چنین برنامه‌هایی موجودیت یک کشور آرام را به دل‌خواه خود به خطر می‌اندازند. گرچه ممکن است مقصر اصلی چنین برنامه‌هایی استعمارگران سودجو باشند
اما هر مسئولی تلاش و کوشش هم‌وطنان و شهروندان خود را برای پیش‌رفت و سربلندی می‌خواهد. این نکته هم نباید فراموش شود که در اتفاقات ناخوشایند در هر کشوری کاملا مردمان آن بی‌تقصیر نیستند و به قول صائب تبریزی:
چرا ز غیر شکایت کنم که هم‌چو حباب
همیشه خانه‌خراب هوای خویشتنم.‌‌‌‌‌‌‌

 

نویسنده : ایرج احمدی | سرچشمه : سیمره‌ی شماره‌ی 724 (16 خرداد 1403)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.