توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Sunday, 7 July , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
شناسه خبر : 14669
  پرینتخانه » اجتماعی, پیشنهاد سردبیر, یادداشت تاریخ انتشار : ۱۹ شهریور ۱۴۰۱ - ۹:۲۲ | | ارسال توسط :

تعمیق خشونت و کاهش آستانه‌ی تحمل جامعه

تعمیق خشونت و کاهش آستانه‌ی تحمل جامعه
ر خبرها آمد که یک نفر، برادر خود و پنج نفر عضو خانواده‌ی برادرش را به قتل رساند. شنیدن این خبر که بر سر اختلافات ملکی با اسلحه در یکی از شهرستان‌های استان لرستان رخ داد، چنان تراژدی تمام‌عیار و دردناکی بود که درک تمام ابعادش بسیار دشوار است.
دگرچه این اتفاقات به‌خاطر تکرار و بی‌حسی جامعه، معمولاً زود به فراموشی سپرده می‌شوند ولی برای یک ناظر پیگیر این پرسش‌های جدی را مطرح می‌کند که دست‌کم در این مورد خاص، چرا انسانی که به‌رغم شنیده‌ها فردی صبور و آرام بوده به درجه‌ای از خشم و ناآرامی می‌رسد که برادر و خانواده‌اش را به گلوله می‌‌بندد و همه را می‌کشد؟ مگر نهادهای واسط و میانی جامعه در این میان هیچ‌کاری نمی‌توانند بکنند که چنین می‌شود؟ مگر ارزش‌های انسانی و برادری و گذشت به چه درجه‌ای رسیده که یک قطعه زمین می‌تواند تمام دنیای ما را دگرگون کرده، چنان عنان اختیار بر کف نهیم که قصد جان برادر خود کنیم. به‌‌ویژه ما که در میراث فرهنگی‌مان مقولاتی مثل گذشت و برادری چنان سابقه داشته که حتا وقتی برادری حق برادر خود را می‌خورد او را به حرمت برادری گذشت می‌کرد یا اگر هم دنبال گرفتن حق خود بود اگر از گرفتن حق ناامید می‌شد، نهایت مسئله را با قهر صدساله! و قطع کردن رفت‌وآمد و رابطه‌ی برادری تمام  و همه‌چیز را به قیامت موکول می‌کرد. حالا چه شده که حتا اختلافات برادری را با گلوله حل می‌کنیم؟
به نظر می‌رسد که دامنه‌ی خشونت که از سال‌ها پیش و از لایه‌های دورتر جامعه و فرد شروع شده، بسیار گسترده شده و اکنون به درون خانواده و لایه‌های نزدیک‌تر نیز رسیده‌است. به‌عبارتی هرچه جلوتر آمده‌ایم، ارزش‌های اخلاقی مانند مدارا و گذشت و شفقت آدمیان نسبت به‌هم ضعیف‌تر شده و نهادهای میانی اداری و اجتماعی که قبلاً رابطه‌ي بین آدم‌ها را تنظیم می‌کرد و مانع از خشونت مستقیم آن‌ها به یک‌دیگر می‌شد، اکنون کارآیی خود را از دست داده‌اند و کار را به جایی رسانده‌اند که خانواده و گروه‌های خویشاوندی نزدیک هم که بزرگ‌ترین پشتوانه‌ی عاطفی و احساس امنیت افراد بود نیز دچار مشکل شده و خبرهای ناگواری از احساس ناامنی در درون این نهاد مهم یعنی خانواده به گوش می‌رسد. به‌طوری‌که احساس می‌شود اگر دیروز خانواده به عنوان یک نهاد مهم دژ و سنگرگاه حاشیه‌ی امنی برای بسیاری از مشکلات بود، اکنون خود به عنوان یک خطر و نقطه‌ي ناامن مطرح شده و بسیاری از اعضای خانواده باید به فکر جای امن‌تری باشند تا از طرف اعضای خانواده خود مورد تهدید قرار نگیرند!
در بیان علل افزایش خشونت و نفوذ آن به درون خانواده و نزدیکان فرد، می‌توان به علل زیادی اشاره کرد ولی آن‌چه که بسیار مهم‌تر به نظر می‌رسد، این است که از یک طرف آستانه‌ی تحمل جامعه به‌دلایل مشکلات ساختاری اقتصادی و اجتماعی و سیاسی به شدت کاهش یافته است. فشارهای مختلفی که بر افراد از قسمت‌های مختلف وارد می‌شود، چنان زیاد است که باعث شده حتا نسبت به افراد نزدیک خود نیز توجه و هم‌بستگی لازم را نداشته باشد. روشن است وقتی که فرد دچار انزوا و از هم‌گسیختگی با جامعه شده، فقط به خود و چارچوب منافع خود می‌اندیشد و به‌خاطر احساس ناامنی  که نسبت به آینده دارد، حاضر به کم‌ترین کوتاهی و گذشتی از سهم خود برای دیگری نیست. روشن است در جامعه‌ای که آدمیان دنیای‌شان کوچک شده و برای بقا و ناامنی می‌جنگند و آستانه‌ی تحمل‌شان نیز پایین آمده و نهادهای مسئول جامعه که باید تنظیم کننده‌ی روابط بین آدمیان باشند به شدت کارایی‌شان را از دست داده‌اند و افراد از مراجعه به این نهادها برای حل و فصل نزاع‌ها ناامید شده‌اند و کم‌تر دورنمای روشنی نسبت به آینده را در جلو چشم خود متصور می‌بیند، ممکن است هر برخورد کوچکی جرقه‌ي یک نزاع خونین را روشن و شعله‌ور کند.
واقعیت این است که جامعه‌ی ما در سال‌های اخیر و به خاطر بحران‌های دوره‌ای دچار ناکامی و محرومیت و قطبیت شده و امید به آینده ‌در آن به شدت کم‌رنگ شده است. میزان شاخص‌های مهاجرت، اعتیاد، خشونت و افسردگی به‌خوبی این وضعیت را بازنمایی می‌کنند. بنابراین حاکمان اگر به‌دنبال ایجاد امید و هم‌بستگی در جامعه هستند، باید بدانند که جامعه نه فقط از طرفداران آن‌ها بلکه از کسانی تشکیل شده که به آن‌ها رای نداده و چه بسا با حاکمیت هم زاویه داشته باشند، ولی به‌هرحال شهروند این مملکت هستند و حق زندگی شرافتمندانه در این سرزمین دارند. بنابراین هرنوع گفتار و رفتاری که باعث احساس تبعیض در جامعه شده، می‌تواند دمنده‌ی خشم و عصبانیت در جامعه باشد و انباشت این خشم و تراکم آن است که می‌تواند در بلند مدت بسیار خطرناک باشد.
در پایان قابل ذکر است که این روزها از تریبون‌ها و جایگاه‌های عمومی کشور شاهد گفتار یا رفتارهایی هستیم که نه فقط امید برنمی‌انگیزند بلکه ابهام و اغتشاش و نگرانی و احساس تبعیض و خشم می‌افرینند. بسیاری از مردم احساس می‌کنند، خواسته‌های آن‌ها در اولویت رفتار و گفته‌های حاکمان  نیست. شنیدن مکرر اخبار فساد و بی‌کفایتی و توجیه‌های تکراری مسئولان می‌تواند لایه‌های بیش‌تری از خشم و ناراحتی را بر جامعه تلنبار کرده و آستانه‌ی تحمل آن‌ها را کاهش داده و بسیاری از افراد را که دچار آسیب‌پذیری شخصیتی و اجتماعی هستند را در معرض خشونت و قتل و خودکشی قرار دهد. بنابراین حاکمان وظیفه دارند که نه فقط به‌دنبال برنامه‌ریزی بلندمدت برای کاهش مشکلات ساختاری باشند، بلکه در کوتاه‌مدت نیز از سیاست کاهش فشار بر روی زندگی مردم پیروی کرده و ترزیق امید واقعی به جامعه را فراموش نکنند.
*دکترای جامعه‌شناسی توسعه
*هرگونه برداشت و تلخیص از مطالب این تارنما بدون ذکر منبع ممنوع است و پیگرد قانونی دارد.
نویسنده : دکترمجتباترکارانی | سرچشمه : سیمره637(15 شهریور1401)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.