توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Tuesday, 2 July , 2024
امروز : سه شنبه, ۱۲ تیر , ۱۴۰۳ - 26 ذو الحجة 1445
شناسه خبر : 9059
  پرینتخانه » سیاست, یادداشت تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۳:۰۶ | | ارسال توسط :

«باند اعتدال» در کمای خودخواسته

«باند اعتدال» در کمای خودخواسته
(از باند شفیقِ رفیق واعظی، نوبخت، رحمانی فضلی و آشنایانِ آشنایِ همه‌کاره‌ی روحانی چه خبر؟)

در هر جامعه‌ای که به معنای واقعی احزاب و تشکل‌ها در حوزه‌ی سیاست نقش‌آفرینی تشکیلاتی دارند و این مسئولیت‌آفرینی صرفِ انتخابات تعریف نمی‌شود و به دنبال آن کادرسازی، دفاع و نقد درون تشکیلاتی هم با هدف بهینه‌سازی عملکردی در راستای فرایند پاسخ‌گوییِ به منتقدین اتفاق می‌افتد، نقش‌آفرینان حزبی در اتاق‌های فکری سِپَر دفاعیِ دفاعِ منطقی از انتخاب و مواضع تشکیلاتی خود را به‌وجود آورده و همیشه دولتِ البته «یک‌رنگِ هم‌سو» و شخص در راس آن را در شرایط مختلف مورد حمایت قرار می‌دهند و با یک تیم تبلیغاتی-رسانه‌ایِ قویِ همیشه حاضر و همراه (کارشناسان پخته‌ی صادق) در فرایند انتخاب دولت، کار دولت و پایان آن به سوالات و ایرادات مخالفانِ منتقد، پاسخ مستدل می‌دهند. باید این اذعان را داشت که در کشور ما پس از سال‌ها گفتمان‌های مدعی و طرفدار احزاب جز به فصل انتخابات و در پاره‌ای از زمان آن هم گزینشی در تنها رسانه‌ی سراسری دولتی- حاکمیتی (سیما) و برخی نشریات و روزنامه‌ها و نیز نقش‌آفرینی‌های صوری و شبه‌حزبی که به نظر نگارنده باندیِ انتفاعی خاصِ بدون پاسخ‌گویی است مانند «لیست دادن‌های انتخاباتی»، شاهد تعمیق کار تشکیلاتی و حزبی به‌طور رسمی، فرهنگی و اجتماعی نبوده‌ایم که این خود یک علت اساسی یا حلقه‌ی مفقوده پرداختنِ ریشه‌ای به بسیاری از ناکارآمدی‌ها، عدم پاسخ‌گویی‌ها، کتمان‌کاری‌ها و بسیاری از مفاسد سیاسی، اقتصادی و عملکردی متصدیان در حوزه‌های مختلف مدیریتی در فقدان استمرار رقابت‌هایِ رسمیِ پذیرفته شده‌ی حزبی- تشکیلاتی است. کافی است برای اثبات این ادعا نقش و حضور نهادهایِ سیاسی- اجتماعیِ حزبی را در کشورهایی مورد توجه قرار دهیم که میزان سوءاستفاده مدیران، ادامه‌ی کار مدیران و نقش‌آفرینی اشخاص و احزاب ناکارآمد و یا استمرار مدیریت مدیران خنثای سیاسی در چنین احزابِ بی‌برنامه را با احزاب با برنامه‌ی متکی و مبتنی بر انتخابات واقعیِ مردمی مورد مقایسه قرار دهیم. برای مثال دو کشور ژاپن و آلمان که خبرهایِ دال بر خطایِ حتا جزیی یک فرد مسئول در دولت تشکیلاتیِ حزبی تیتر اصلی رسانه‌های پرسش‌گر قرار می‌گیرد و افکارعمومی از آن مطلع می‌شود به‌گونه‌ای که بر اثر فشار رسانه‌ها و افکارعمومی فعال فرد خاطی رسماً عذرخواهی کرده و استعفا می‌دهد و حتا اتفاق افتاده دولت حزبی به خاطر یک سوءاستفاده جزییِ فردی و یا توهین به افکارعمومی (تماس تلفنی وزیر با خانمش و یا چرت زدن وزیر در مقابل رسانه‌ها) مجبور به استعفا می‌شود اما در کشور خودمان فقط در بزنگاه‌ فصل انتخابات است که افراد هم تئوریسین می‌شوند و هم از کارآمدی احزاب می‌گویند و پس از اتمام این فصل:«روز از نو روزی از نو !!» نه کار حزبی و نه پاسخ‌گویی حزبی، بلکه و صد البته بلکه! با تصمیمات محفلیِ باندی- رفاقتی، افراد و گروه‌ها با سهم‌خواهی‌ها به تقسیم غنائم (مناصب، امتیازات، وام‌های کلان با سود تبعیضی پایین، سهام شرکت‌ها، زمین‌خواری، حقوق‌های نجومی و املاک نجومی…) حاصله از رای مظلوم عموم مردم می‌پردازند. بر هیچ‌کس پوشیده نیست که در فقدان احزاب رسمی با برنامه؛ این باندها‌، گروها و جبهه‌هایِ سیاسیِ فصلی هستند که میدان‌دار می‌شوند و قدرت را در نهادهای مختلف (ریاست‌جمهوری، مجلس و شوراها) صاحب می‌شوند آن‌هم با تبلیغات وسیع رقیب‌هراسی و صرف هزینه‌های آن‌چنانی که معلوم نیست هزینه‌های این همه ریخت و پاش هم از کجا می‌آید (که گاه گفته می‌شود اسپانسرش مردم هستند این‌که کدام مردم! معلوم نیست! شاید منظور مردمان خاص صاحب نفوذها، مالکین مراکز آموشی- اقتصادی، مدارس غیرانتفاعی و شرکت‌های مالی سوده می‌باشند و شاید همان ۴ چهاردرصدی برخوردار!!) و بعد از سر رسیدن دوران تصدی‌گریشان بدون آن‌که پاسخ‌گوی عملکرد خود در دوران ریاستشان (و نه مسئولیت!) باشند باز از نو در طلب روزی جدید هستند!! و با بازی با اصطلاحات و واژه‌های جدید (جبهه، تشکلِ مردمی، یاران، پیشروان و ….) چتر گروه جدیدِ اسمی دیگر بالای سر می‌گیرند و افکار عمومی را به سخره گرفته، با حیله‌ی زبانی و انواع بازی‌های رسانه‌ای آن را فریب می‌دهند، نتیجه آن می‌شود که داریم و هستیم. نگارنده قبلاً در پاسخ به گِله‌ی روحانی«این‌که چرا مدیران از او و برنامه‌هایش دفاع نمی‌کنند….» با نوشتن متنی با عنوان «روحانی! خودکرده را تدبیر نیست!» این نقد را بر این رویه‌ی ایشان داشتم که می‌گفتند:«دولت من فراجناحی است!» و از افراد طیف‌های مختلف استفاده کرده‌ام که اصل این شعار خود جای سوال دارد؛ مگر می‌شود شما در یک تیم فوتبال با ترکیبی یازده نفره از بازیکنان حرفه‌ای والیبال، بیسبال، هندبال، تنیس، کشتی، بوکس، شطرنج، هاکی روی چمن، هاکی روی یخ، فوتسال، کاراته، دویِ صدمتر، دوی ماراتن و …
بتوان بازی جوان‌مردانه‌ی حرفه‌ای فوتبالی را به نمایش گذاشت و گفته شود من مربی تیم فوتبال هستم اما تیمم فرافوتبالی!! (ملغمه‌ای که مشمئزکننده‌است و نتیجه‌اش عقیم؛ یکی با دست توپ را می‌زند یکی با مشت، یکی سراغ راکت می‌گردد، یک بوکس می‌زند یکی محافظ آهنی، یکی فقط می‌دود و…) چینش در دولت فراجناحی این چنین نچسب است و ناهمگن و ناموزون که بگو مگوی آن بسیار!! کی بود کی بود من نبودم؟ مگر می‌شود شما کسی را وزیر مهم‌ترین وزارت‌خانه کنید که هیچ سنخیتی با شعارهای انتخاباتی شما نداشته‌باشد؟ و در اصل معتقد به آن شعارها نباشد. فراجناحی معنایش ترکیب دولت از جریانات مخالف سیاسیِ میزپرست نیست که با چرخش‌ها خوب می‌چرخند و همیشه ریاکارانه و ملتمسانه در اندیشه‌ی حضور در دولت‌های بعدی!! فراجناحی بودن دولت‌ها یک معنایش می‌تواند این باشد که بعد از انتخابات و موفقیت در کسب و جذب نظر «ولی‌نعمتان» باید در عمل به شعارها فراجناحی عمل کند یعنی در بحث مثلاً مسکن؛ مسکن برای همه باشد (چه رفیق سیاسی چه منتقد سیاسی) مثلاً اجرای مر قانون، قانون برای همه باشد (چه نورچشمی باندی چه رقیب منتقد) آزادی مطبوعات (ردیف‌های مالی حمایتی پیش‌بینی شده در این عرصه به همه‌ی مدیران مطبوعاتِ نوشتاری داده شود چه هم‌سو چه ناهمسو و منتقد) و مصادیق بسیار دیگر… فرد در راس یک کابینه مختلطِ ناهم‌سو از سلیقه‌های سیاسی منتقد یک‌دیگر، متصدی مسئول موفقِ پاسخ‌گویی در تحقق شعارهایش نخواهد بود. چراکه این فرد در دوران تصدی پست انتخابی خود دچار تناقضات عدیده خواهدشد، نمی‌تواند دولتی کارآمد، صادق، همراه و دلسوز داشته‌باشد که مثلاً وزیر اقتصاد آن از یک سلیقه سیاسیِ منتقد با طرز فکر و برنامه‌ی سیاسی- فرهنگی و اقتصادی خاص باشد و رییس بانک مرکزی آن با گونه شخصیتی دیگر که معتقد به سیاست‌های اقتصادی در تقابل با شعارهای بهبود معیشتی رییس دولت و…! مگر می‌شود دولتِ کارآمدی داشت در حالی‌که رییس دفترتان را کسی انتخاب کنید که در بدترین شرایط همراهی نکند، مگر می‌شود وزیر کشور را کسی انتخاب کنید که درباره‌ی امورات داخلی با وزیر فرهنگ و ارشاد هم سویی نداشته باشد!! بعد در نظر بگیرد ادامه‌ی ماجرا و دیگر انتصابات مدیران کل و استانداران و… نتیجه‌ی ‌این دولت باندیِ رفقایی تنها وزیر اهل بده و بستانِ ناهمگن بروز یک اتفاق ناگوار است که مصاحبه‌ی (نادرست در بدترین شرایط زمانی) وزیر پرکار و متخصصِ فعال مبلمانیِ مورد قبول عموم مردم در دولت درز پیدا می‌کند، این‌که چرا و چگونه و توسط چه کسانی انتشار پیدا کرد، گرچه برای کشف حقیقت و نه پاسخ‌گویی شفاف از سوی دولت تدبیر و امید! باید منتظر گذشت زمان بود (مانند اظهارات آقای مصلحی!!) هرچند که خود رییس‌جمهور روحانی یک کار صوری؛ عزل «آشنا» انجام و قضیه را فیصله داده شده به خورد افکار عمومی داد!! البته حدس‌های قریب به درست را در این زمینه می‌توان در محافل مربوط به افکارعمومی جست‌وجو کرد! (جلوگیری از آینده‌ی انتخاباتی ظریف به نقع لاریجانی‌ها!! هرچند که تیر به سنگ خورد). همین‌طور وقتی که باندهای رفقای رفیق همه‌کاره می‌شوند، افکار عمومی مایوس شده و دیگر امیدی به تدبیری صادقانه ندارد، چرا که آرای واقعی مردم نادیده انگاشته شدند و اتاق جناب واعظی و شرکا (باند اعتدال) به روی مردم بسته شد.
حالا سوال این است چرا مردم امیدی ندارند، چرا نسبت به انتخابات دلسرد شده‌اند؟ این‌که تیم دولت را رقبا انتخاب نکرده‌اند!! لذا تضعیف یا مرگ این اعتماد را باید به پای چه کسی و چه کسانی از دولت روحانی نوشت؟! یادمان نمی‌رود شاه‌بیت ترکیب‌بند سخنان روحانی بیان ضعف‌های دولت قبل بود، آیا رقیبان نیز حق ندارند همانند ایشان از تورم و بی‌اعتمادی مردم و گرانی‌های حاصله در این دولت بگویند! روحانی به همان اندازه که از رقیبانِ باندی حریف گله‌ی جدی دارد و حمله می‌کند، (هرچند دیرِ دیر آن‌هم وقتی که نه مردم را دارد و نه جبهه‌های سیاسی!!) نگاهی هم به چینشِ رفقای باندی و همه‌‌کاره‌ی‌ انتصاباتی، اقتصادی و سیاسی دولت خود بیندازد. واعظی، نوبخت؛ نوبختی که ساکت ساکت است! آشنایِ معزول مرکز استراتژیک و رحمانی فضلی (باند اعتدال) که این روزها سرشان شلوغ شلوغ است؛ موضع انفعال، سکوت و کما.
آقایانی که به‌کار دولت بعدی هم مفید خواهندبود، حداقلش چیزهایی را خواهندگفت!
به نظر نگارنده، سرمایه‌ی اجتماعی حساب «تکرار» هم به پای رفقای باندی روحانی هزینه شد و این حساب دیگر موجودی ندارد.
در پایان باید گفت که شعار تنها کاندیدای مورد اقبال یک جریان و آن‌هم با نام جدید و در نبود احزاب که حکایت‌گر تکرار شعار روحانی است، سرانجامش بازتولید واعظی‌ها و نوبخت‌ها و آشناهاست که میراننده‌ی اعتمادها (اعتماد جریانی) خواهد شد.

نویسنده : حمزه فیضی‌پور | سرچشمه : سیمره‌ی581(27 خردادماه1400)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.