Tuesday, 2 July , 2024
امروز : سه شنبه, ۱۲ تیر , ۱۴۰۳ - 26 ذو الحجة 1445
امروز : سه شنبه, ۱۲ تیر , ۱۴۰۳ - 26 ذو الحجة 1445
آخرین اخبار »
شناسه خبر : 9093
پرینتخانه » شعر و داستان, فرهنگی, لرستان پژوهی
تاریخ انتشار : ۰۳ تیر ۱۴۰۰ - ۹:۳۵ | | ارسال توسط : مدیر سیمره
حکایتها و روایتها در زبانزدهای لُری و لکی(9)
ا خدا تو کریمی، ینه هم کریمه، مه هم کریمم
* شکوه و گلایه گونهای است که معمولاً از روزگار نامراد دارند.
*حکایت:
روزی کریمخان زند در عمارت کلاهفرنگی شیراز نشسته بود. ناگهان چشم کریمخان به مردی افتاد که به آسمان نگاهی کرد و یک چند لحظه ماند و با نیمنگاهی به کریمخان به کار مشغول شد.
کریمخان فوراً دستور داد آن مرد را به حضورش بیاورند، چون با او روبهرو شد، پرسید: رو به آسمان چه گفتی؟ مرد امان خواست و با لهجهی شیرین لری جواب داد: گُتم، ا خدا تو کریمی، ینه هم کریمه، منه بینوا هم کریمم، اما ای کجا و مِه کجا، جلال و جبروت و خدم حشم اینه بِین… بیل و برگ درّسه مِه هم سیل کو!
کریمخان از گفتهی مرد لُر تبسمی کرد و همان قلیان مرصع و مقداری پول به او بخشید و گفت:«خدای کریم حوالت مرحمت کرد.»
ادامه دارد…
برچسب ها
تمثیل، , حکایت، , زبانزد، , ضربالمثل، , علیمردان عسکریعالم، , هفتهنامهی منطقهای سیمره،
به اشتراک بگذارید
https://avayeseymare.ir/?p=9093
تعداد دیدگاه : 0
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.