توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Sunday, 7 July , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
شناسه خبر : 12404
  پرینتخانه » فرهنگی, یادداشت تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۰:۴۱ | | ارسال توسط :

افسون لطیف شرع (بارقه‌های فقه درآثارمولوی) بخش دهم و یازدهم

افسون لطیف شرع (بارقه‌های فقه درآثارمولوی) بخش دهم و یازدهم
24- جهاد چونک واگشتم زپیکاربرون روی آوردم به پیکار درون قدرجعنامن جهادالاصغریم بانبی اندرجهاد اکبریم (مثنوی، دفتردوم، ابیات: ۱۳۸۶-۱۳۸۵)
درخصوص جهاد گفته‌اند (کاشفی،۱۳۸۶ :۵۸-۵۷): و آن در صورت غزا باشد  و به حسب معنی محاربه باشد با لشکر هوا و شیطان. اول را جهاد اصغر خوانند و ثانی را جهاد اکبر و به یقین بدان که تا در معرکه مجاهدت به شمشیر ریاضت سرنفس رعنا را برنداری به دولت غنیمت«و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» نرسی کما
 اشاره الیه المولوی:
ای خنک آن کو جهادی می‌کند
 بر بدن زجری و دادی می‌کند
 تا زرنج آن جهانی وارهد
 بر خود این رنج عبادت می‌نهد
جهد کن تا م‌ توانی ای کیا
 در طریق انبیا و اولیا
 کافرم من گر زیانی کردکس
 درره ایمان وطاعت یک نفس
جان سپر کن تیغ بگذار ای پسر
هر که بی سر بود از این شه برد سر
مولانا در کتاب فیه مافیه درخصوص «مقررشدن حکم جهاد دراسلام» می‌گوید:
مصطفی صلی‌الله علیه و آله و سلم با اصحاب نشسته بود. کافران اعتراض آغاز کردند. فرمود که: آخر، شما همه متفق‌اید که در عالم یکی هست که صاحب وحی اوست، وحی بر او فرو می‌آید، بر هر کسی فرود نمی‌آید، و آن کس را علامت‌ها و نشانه‌ها باشد در فعل‌اش و در قول‌اش، در سیمایش، در همه‌ی اجزای او نشان و علامت آن باشد. اکنون چون آن نشان‌ها را دیدید، روی به وی آرید و او را قوی گیرید تا دستگیر شما باشد. ایشان همه محجوج می‌شدند و بیش سخن‌شان نمی‌ماند، دست به شمشیر می‌زدند. و نیز می‌آمدند و صحابه را می‌رنجانیدند و می‌دند و استخفاف‌ها می‌کردند. مصطفی(ص) فرمود که:« صبر کنید تا نگویند که بر ما غالب شدند ،به غلبه خواهند که دین را ظاهر کنند، خدا این دین را خواهد ظاهر کردن و صحابه مدت‌ها نماز را پنهان می‌کردند و نام مصطفی (ص) را پنهان می‌گفتند تا بعد مدتی وحی آمد که شما نیز شمشیر بکشید و جنگ کنید.»(زمانی،۱۳۹۲: ۳۸۹).
۲۵-امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر دو وظیفه مهم و دو واجب از فروع دین است، و اساس نهاداسلامی امور حسبی بوده است. در قرآن کریم بارها از امر به معروف و نهی از منکر به عنوان وظیفه‌ای ویژه برای امت پیامبر(ص) یاد شده و گاه در کنار باورهایی چون ایمان به خدا و معاد یا اعمالی چون نماز و زکات آمده است.
در نزد پیامبر اسلام(ص) رهبانیت جایگاهی ندارد(لارهبانیه فی الاسلام) و دین اسلام برخلاف دین مسیحیت دعوت به کناره‌گیری نمی‌کند.
چون نبی سیف بودست آن رسول
امت او صفدرانند و فحول
مصلحت در دین ما جنگ و شکوه
مصلحت در دین عیسی غار و کوه
(مثنوی، دفترششم، ابیات: ۴۹۴-۴۹۳)
مولوی در «مناظره مرغ باصیاددرترهب»، نفی ترهب را سنت احمدی دانسته و به عبادات و وظایف جمعی از جمله امر به معروف و نهی از منکر اشاره می‌کند:
مرغ گفتش خواجه در خلوت مه ایست
 دین احمد را ترهب نیک نیست
 از ترهب نهی کردست آن رسول
 بدعتی چون در گرفتی ای فضول
جمعه شرطست و جماعت در نماز
امر معروف و ز منکر احتراز
(مثنوی، دفترششم، ابیات:۴۸۰-۴۷۸)
۲۶-قضا
قضاوت، عبارت از حکم کردن میان مردم جهت فصل خصومت و برقراری نظم و امنیت و حتا المقدوراحقاق حق و اقامه عدل. قضاوت برای کسانی که شرایط و شایستگی آن را دارند واجب کفایی است.
زندان شده بهشت زنای ونوش عشق
قاضی عقل مست در آن مسند قضا
(دیوان شمس، غزل:۲۰۲)
مولانا در کارکرد نهاد قضاوت می‌گوید:«قاضی میزان و معیار حق و مایه‌ی رهایی از مکروحیله بدکاران است. قاضی قیچی کینه‌ها و ستیزه‌ها، و بُرنده‌ی جدال و مناقشه طرفین است. قاضی با ادله روشن دیو نزاع و نقار را در درون شیشه‌ی قانون محبوس و مقهور می‌کند و بدین وسیله هواپرستان و متجاوزان را با افسون لطیف شرع و قانون مهار و تسلیم می‌کند و قانون او فتنه‌ها را می‌خواباند. دشمن طمّاع چون با میزان و معیارحق مواجه شد دست از سرکشی و طغیان بر می‌دارد و مطیع می‌شود، اما اگر معیار و میزانی در کار نباشد زیاده از حقش هم اگر به او بدهی باز با وجود وقوف بر مقدار حقش از بهره‌هایی که به او داده شده، اظهار نارضایتی می‌کند. مولانا قاضی را مایه‌ی رحمت همگان و موجب فیصله یافتن دعوا معرفی می‌کند و او را قطره‌ای از دریای عدالت روز قیامت می‌داند.
ترازوی حق است و کیله‌اش
 مخلص است از مکر دیو و حیله‌اش
 هست او مقراض احقاد و جدال
 قاطع جنگ دوخصم و قیل و قال
دیو در شیشه کندافسون او
 فتنه‌ها ساکن کند قانون او
 چون ترازو دید خصم پر طمع
سرکشی بگذارد و گردد تبع
ور ترازو نیست گرافزون دهیش
از قسم راضی نگردد آگهیش
هست قاضی رحمت دفع ستیز
قطره‌ای از بهر عدل رستخیز
قطره گرچه خرد وکوته پا بود
لطف آب بحر از او پیدا بود
(مثنوی، دفترششم، ابیات: ۱۴۹۶-۱۴۸۹)
مولانا قاضی را«نایب حق» و«سایه‌ی عدل الهی» وآینه ی مدعی (=مستحق به کسر«حا»)ومدعی علیه (=مستحق به فتح «حا»)دانسته و اگر اقدامی می‌کند مبری و معری از اغراض و امیال شخصی است.
نایب حقست وسایه‌ی عدل حق
آینه‌ی هر مستحق و مستحق
کوادب از بهر مظلومی کند
نه برای عرض و خشم و دخل خود
(مثنوی، دفترششم، ابیات:۱۵۱۳-۱۵۱۲)
مولانا قضات را از غرض‌ورزی و رشوه‌خواری برحذر می‌دارد و می‌گوید:
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صدحجاب از دل به سوی دیده شد
چون دهد قاضی به دل رشوت قرار
کی شناسد ظالم از مظلوم زار
(مثنوی، دفتر نخست، ابیات:۳۳۵-۳۳۴)
 او هم‌چنین تذکر و تنبه می‌دهد که چه بسیار قضات دانشمند وخوش اخلاقی که بر اثر آزمندی و رشوه‌خواری در نزد خداوخلق شرمسار شده‌اند.
ای بساقاضی حبر نیک خو
از گلوورشوتی او زرد رو
(مثنوی، دفترسوم، بیت:۱۶۹۷)
ادامه دارد…
* وکیل دادگستری
نویسنده : دکترفرزاد حاتم‌زاده* | سرچشمه : سیمره615 و 616(9 و 14 اسفندماه1400)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.