Sunday, 7 July , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
آخرین اخبار »
- اولین پیام پزشکیان خطاب به مردم پس از اعلام نتایج انتخابات: این تازه آغاز همراهی ماست / مسیر دشوار پیشرو جز با همراهی، همدلی و اعتماد شما هموار نخواهد شد / سوگند میخورم که در این راه تنهایتان نخواهم گذاشت؛ تنهایم نگذارید
- «مسعود پزشکیان» نهمین رییسِ جمهور ایران شد
- تحلیلی کوتاه از بازی همستر کومبات
- نسبت ما و انتخابات
- رابطهی عشق و نفرت نسبت به قدرت غالب
شناسه خبر : 12628
پرینتخانه » فرهنگی, یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۴ فروردین ۱۴۰۱ - ۹:۲۹ | | ارسال توسط : مدیر سیمره
چلچله(پرستو) میخواند:
آغاز بهار و پایان چله
خیز و بیا ناز پرستو بیا
ناز پرستوی سخنگو بیا
بهار آن جاست آنک طلایه روشنش چون شعله در دود
بهار اینجاست در دلهای ما آوازهای ما
و پرواز پرستوها در دامان ابر آلود...(اخوانثالث)
آنچه که از کودکی به یاد داریم: آمدن«پرستوها» همان و آغاز فصل رویشِ بهار و پایان ثلث دوم درس و مشق در مدرسه و عشق به تعطیلات ۱۳نیز همان و البته مشغول گشتن ذهنها به چگونه نوشتن تکالیف نوروزیِ از اول تا آنجا که خوانده شدهاست! نیز همانتر. در هر صورت خاطرهي گذشتهها در پی بردن به آغار بهار زیبا و رهایی از بند چلهی زمین گِلی و پا در پوتینِ پاپوش لاستیکی بلا(چرم چرم!!) و سردی هوا و تماشای بهشتِ رنگها با چلچله و نوایش«این نوع پرستو پرندهی خبرآور از وزش نسیم قلقلکدهنده غنچهي گل و آمدن بهارسبز با«سوادِ زلف چون پرش» عجین گشته است:
بهشت است این که من دیدم نه رخسار
کمند است آن که وی دارد نه گیسو
لبان لعل چون کبوتر
سواد زلف چون پر پرستو(سعدی).
بر اساس آننگاه که از روزگاران گذشته، مردمان در فرهنگهای مختلف پرندگان را نماد دانسته و جنبه معناییِ معنوی و تقدس به آنها بخشیدهاند از جمله الهه و توتمِ باروری، آزادی، عشق، مهربانی، وفاداری و آفریننده آفتاب و آنطور که در ادبیات و فرهنگ اقوام ایرانی عقاب، خروس، هما و سیمرغ مورد توجه قرار گرفته و در قرآن چند نام از پرندگان ذکر شده است: بلدرچین(بقره آیهی ۵۷)، زنبورعسل(سوره نحل)، هدهد( نمل آیهی ۲۷)، غراب(مائده آیهی ۳۱) و ابابیل و در یک معنا شاید هم پرستو(فیل آیهی ۳) حسب تکرار آمدن چلچلهها، پرواز و ندای جمعی آنان در دل آسمان و نغمه سرایِ معنادارشان در ایام میانهی چله و بهار، میتوان آنها را عاشقانه پرندهی بهاریِ عجولِ غیرتی در اعلان پایان سوز سرما و یا به قول شاعر زندهیاد«قیصر امینپور» در شعرش به نام«به قول پرستو ! بهار آمده» آنان را مژده رسانِ آمدن بهار دانست. این پرندهی چلچله نام و ناز پرنده سخنگو(مهدی اخوانثالث) مظهر تحمل سختیها در طی مسافتهای طولانی برای اثبات اصل وفاداری به اقامت در سبزینگی خاک با رویشی دیگر است تا ما انسانها رهآورد این نماد پرواز در سفر را به قول سهراب سپهری بر زمین بگذاریم:
بار دانش را از دوش پرستو بر زمین بگذاریم
نام را باز ستانیم از ابر
و در حالاتی که ما انسانها از قصهی آمدن در پی هم و منضبط فصلها و دگرگونیها که به موجب آن عدمها سویِ هستیها میل میکنند، عبرت نمیگیریم و در چرخهی رفتن هستیها، عدمها، شدنها و آمدنها نظم ناظم را نمیبینیم و گاه حواسپرتی ما به خاطر هوس بازیِ چرخ و فلک و غلطیده در هوای نفس، نقش خالق و صانع نقش نگار را در رستنها و رویشها به هیچ میانگارد به خود بیاییم که همین قصه پرستوی کیلومترها پرواز و خبررسان رویش نو در بهار(وَاللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَى بَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَحْيَيْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا….) را قصهی شیپور رستن و رویش حیات نو آدمها بعد از خاک شدن بدانیم(… کذالک النُشُورا / فاطر آیه ۹) و با در آغوش گرفتن دمیدن نسیم بهاری، فکورانه طبیعت را با سوره سبز و آیات قامت رعنای خالق تماشا نماییم و با نگاه ویژه که در آن هم تذکر باشد و هم تفکر پیغام چلچله را درک و دریافت کنیم.
با همین دیدگان اشکآلود
از همین روزن گشوده به دود
به پرستو، به گل، به سبزه درود(مشیری)
و درک کنیم که خبر بهار سبز و خرم در آواز و ندای این پرندهی عشق و مهربانی و پرواز دسته جمعیاش شنیدنی است:
آمد بهار خرم و آمد رسول یار
مستیم و عاشقیم و خماریم و بیقرار
گل از پی قدوم تو در گلشن آمدست
خار از پی لقای تو گشتست خوش عذار(مولوی)
و با الهام از منطقالطیر آنان، منطق تامل و تدبر را با گوش جان بپذیریم و بشنویم تا با آن در اعتدال بهاری که همه چیز به عدل در جای خویش مینشیند(سعدی: بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار // خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار) جسم و جان انسان نیز به اعتدال و آرامش تن در دهد و انسان شرارتها در «قدرت» و آدم بوالهوس در فزونخواهیهای «شهوت و شهرت» و بشر حیلهگر و مکار در کسب «شان، منزلت و سیاست»، در تاثیر از دگرگونی فصلها و تماشای رد و اثر صانع(باباطاهر: به صحرا بنگرم صحرا ته وینم // به دریا بنگرم دریا ته وینم ….. به هرجا بنگرم کوه و در و دشت // نشان از قامت رعنا ته وینم) متحول شود و با باورداشت عملی به مبدا و مقصد(وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ /فصلت آیه ۳۳ ) در دریای مواج گرفتاریها، اقبال و ادبار آنهم در پرتو حس پاکی و صداقت در اندرون در مسیر از«خاک تا افلاک» با انجام اعمال صالح به ساحل امن و نجات برسد و بریده از تعلقات و درک زندگی موقت دنیوی(اگرصد بمانی و گر سی و پنج // ببایَدْت رفتن ز جای سپنج) و نفی تملقات؛ قدرت، ثروت، شهرت و سیاست را در سمت و سوی خیر و خدمتِ بیمنت برای خلق خدا تعریف نماید، خلقی که فرزندان خداوند محسوب میشوند(… کلهم عِیال الله) و برترین آدمها در نزد خالق خلق همانهایی هستند که خورشیدوار خیرشان به خلایق برسد (احب الخلق الی الله، من نفع عیال الله) و با حسن نیت و صادقانه دل و دلهای را شاد کنند (ادخل علی اهل البیت سرورا) و این امر به جد دانسته شود و به آن عاملانه باور داشته باشیم که در قبال عبرت فصول و غیرت حصول(کردارها و گفتارها) در جامعه و با جامعه از دریچه ثروت و قدرت، شهرت و سیاست باید پاسخگو باشم، باشی، باشد، باشیم، باشید، باشند(فَوَ ربک لنسئلنهم اجمعین) و بدانیم که چلچله بهار طبیعت همان ندای رستاخیز است که سرانجام صور آن دمیده خواهدشد.
این بهار نو ز بعد برگریز
هست برهان بر وجود رستخیز
دربهاران رازها پیدا شود
هر چه خوردست این زمین رسوا شود
رازها را میکند حق آشکار
چون بخواهد رُست تخم بد مکار
برچسب ها
آغاز بهار ، , حمزه فیضیپور،
به اشتراک بگذارید
https://avayeseymare.ir/?p=12628
تعداد دیدگاه : 0
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.